toll

/toʊl//təʊl/

معنی: خراج، هزینه، عوارض، باج، نواقل، راهداری، ضایعه، طنین موزون، باج راه، تحمل خسارت، تعداد تلفات جنگی، صدای طنین زنگ یا ناقوس
معانی دیگر: (به ویژه برای عبور از جاده و پل و غیره) راه باج، گذرباج، عوارض جاده (یا پل)، تلفات، خسارت (خسارات)، زیان، تعداد خسارات، اجرت آسیاب کردن، هزینه ی آسیاب (گندم و غیره)، عوارض تلفن راه دور، اضافه هزینه (بابت هر خدمت اضافی)، (ناقوس کلیسا را به طور مداوم و موزون) به صدا در آوردن یا درآمدن، زدن، زده شدن، (با زدن ناقوس) اعلام کردن (معمولا مرگ کسی یا احضار به کلیسا را)، ناقوس زنی، زنگ زنی، باصدای ناقوس یا زنگ اعلام کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tolls, tolling, tolled
(1) تعریف: to cause (a large bell) to ring or chime, esp. with slow and measured strokes.
مشابه: chime, clang, ring, sound

(2) تعریف: to announce or call by ringing a large bell.
مترادف: knell, peal, sound
مشابه: call, chime, ring
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: of a bell, to ring with slow single sounds.
مترادف: knell
مشابه: clang, peal, ring, sound
اسم ( noun )
• : تعریف: the act of ringing a large bell, or the sound thus made.
مترادف: knell, ring
مشابه: bell, chime, clang, peal, resonance, sound, tintinnabulation

جمله های نمونه

1. the toll for the karaj road was fifty tumans
گذر باج (عوارض) راه کرج پنجاه تومان بود.

2. the heavy death toll on the roads at norooz
تلفات سنگین جانی در راه ها طی نوروز

3. the earthquake took a heavy toll of lives and property
زلزله خسارات جانی و مالی سنگینی به بار آورد.

4. the war exacted a heavy toll
جنگ موجب ضایعات سنگینی شد.

5. there are fears that the casualty toll may be higher
بیم آن می رود که میزان تلفات بیشتر باشد.

6. years of heavy drinking had taken their toll on his health
میگساری سنگین طی سالیان دراز به سلامتی او صدمه زده بود.

7. The road toll scheme was dismissed as impractical.
[ترجمه گوگل]طرح عوارض جاده به عنوان غیرعملی رد شد
[ترجمه ترگمان]طرح عوارضی جاده ها به عنوان غیرعملی رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The war took a heavy toll of human life.
[ترجمه Aydin Jz] جنگ قربانیان زیادی از زندگی انسان بر جای گذاشت
|
[ترجمه گوگل]جنگ تلفات سنگینی بر زندگی انسان ها وارد کرد
[ترجمه ترگمان]جنگ تلفات سنگینی در زندگی بشر به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The strike took a heavy toll in lost productivity.
[ترجمه پویا آکلیون] این ضربه تلفات سنگینی در از دست دادن بهره وری داشت
|
[ترجمه گوگل]این اعتصاب تلفات سنگینی در کاهش بهره وری داشت
[ترجمه ترگمان]این حمله تلفات سنگینی را در بهره وری از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The pressure of fame can take a terrible toll.
[ترجمه گوگل]فشار شهرت می تواند تلفات وحشتناکی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]فشار شهرت می تواند تلفات وحشتناکی به همراه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Independent sources say that the death toll from the earthquake runs into thousands.
[ترجمه گوگل]منابع مستقل می گویند که تعداد قربانیان این زمین لرزه به هزاران نفر می رسد
[ترجمه ترگمان]منابع مستقل می گویند که آمار تلفات ناشی از زلزله به هزاران نفر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To request more information, please call our toll free number.
[ترجمه گوگل]برای درخواست اطلاعات بیشتر با شماره تلفن رایگان ما تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]برای درخواست اطلاعات بیشتر، لطفا شماره رایگان خود را درخواست کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The deepening recession has also taken its toll in the south of the country, where unemployment is rife.
[ترجمه گوگل]تشدید رکود اقتصادی در جنوب کشور که بیکاری در آن موج می زند نیز تاثیر خود را گذاشته است
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی عمیق نیز عوارض خود را در جنوب کشور که بیکاری شایع است، به خود گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Official reports put the death toll at under one hundred, but unofficial estimates speak of at least two hundred dead.
[ترجمه گوگل]گزارش‌های رسمی تعداد کشته‌شدگان را زیر صد نفر اعلام می‌کنند، اما برآوردهای غیررسمی از حداقل دویست کشته خبر می‌دهند
[ترجمه ترگمان]گزارش های رسمی تلفات مرگ را در حدود یک صد نفر اعلام کرده اند، اما برآورده ای غیررسمی حداقل دویست کشته بر جای گذاشته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Winter takes its toll on your health.
[ترجمه گوگل]زمستان بر سلامتی شما تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]زمستان بر سلامت شما اثر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خراج (اسم)
abscess, tribute, tax, levy, anthrax, spendthrift, toll, high-roller, spend-all

هزینه (اسم)
expenditure, tab, charge, cost, outgo, disbursement, expense, outlay, toll, voucher

عوارض (اسم)
dues, toll, charges, complications, taxes, jogs

باج (اسم)
tribute, tax, imposition, scot, toll, impost

نواقل (اسم)
tolbooth, toll, tollbooth

راهداری (اسم)
toll

ضایعه (اسم)
toll

طنین موزون (اسم)
toll

باج راه (اسم)
turnpike, toll

تحمل خسارت (اسم)
toll

تعداد تلفات جنگی (اسم)
toll

صدای طنین زنگ یا ناقوس (اسم)
toll

تخصصی

[عمران و معماری] عوارض

انگلیسی به انگلیسی

• tax, charge, levy; grievous price; act or sound of ringing a bell
ring
the death toll in an accident, disaster, or war is the number of people who have died in it.
if something takes a toll or takes its toll, it has the effect of causing suffering or damage.
a toll is a sum of money that you have to pay in order to use a particular bridge or road.
when someone tolls a bell or when it tolls, they ring it slowly and repeatedly, often as a sign that someone has died.

پیشنهاد کاربران

یکی از کاربردهای آن در مورد تماس تلفنی است . Toll free یعنی بدون عوارض و هزینه ی اضافه برای تماس گیرنده .
نرخ
It's really taking a toll on me
این واقعا اثر منفی در من داره
● تلفات
● عوارض ( هم مربوط به مشکلات جسمی و هم هزینه های اتوبان و جاده )
اگر فعل باشد: به معنی به صدا درآوردن زنگ، ناقوس مرگ را به صدا دراوردن
بهاء، هزینه
شمار ، تعداد
عوارض/مالیات
در زبان المانی به معنای عالی یا خیلی خوب می باشد
Nowadays, people pay tolls electronically on most roads 🎓🎓
امروزه مردم در بیشتر جاده ها عوارض را به صورت الکترونیکی پرداخت می کنند
Toll ( n ) : The money that you have to pay to use a road, bridge, etc
عوارض
عوارض
Take toll on somethingعوارض داشتن روی چیزی
به منعی عوارض یا مالیات هست که هم معنی هم هست با tax , duty
عوارض _ عارضه _ اثر منفی
تلفات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس