toed


(معمولا در ترکیب) دارای ... انگشت پا، - انگشتی، (میخ - کوبیده شده به طور) یک وری، کج

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a toe or toes, usu. of a specified kind or number.

- a six-toed cat
[ترجمه گوگل] یک گربه شش انگشتی
[ترجمه ترگمان] یه گربه شش پنجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: driven in on a slant, as a nail, or held by nails so driven.

جمله های نمونه

1. he toed the chair forward
با تک پا صندلی را جلو زد.

2. i toed the nails in various directions
میخ ها را در جهت های مختلف یک وری کوبیدم.

3. she toed cautiously into the room
پاورچین پاورچین و با احتیاط وارد اتاق شد.

4. the runners toed the starting line
دوندگان نوک انگشتان پا را کنار خط آغاز مسابقه قرار دادند.

5. I think the water's too cold to swim, so I'll just dip a toe in.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم آب برای شنا کردن خیلی سرد است، بنابراین فقط یک انگشت پا را در آن فرو می‌کنم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم آب برای شنا خیلی سرد است، بنابراین فقط یک انگشت پایم را فرو می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I kept treading on his toes when we were dancing.
[ترجمه گوگل]وقتی داشتیم می رقصیدیم مدام روی پنجه هایش پا می گذاشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی داشتیم می رقصیدیم، روی پنجه پا راه می رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My toes and fingers are tingling with the cold.
[ترجمه گوگل]انگشتان پا و انگشتانم از سرما می سوزد
[ترجمه ترگمان]انگشتان و انگشتان پایم به سوزش افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My toes are deadened with cold.
[ترجمه گوگل]انگشتان پاهایم از سرما مرده اند
[ترجمه ترگمان]پنجه پاهایم سرد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Instead of injecting drugs into toes, they mainlined themselves under the tongue.
[ترجمه گوگل]آنها به جای تزریق مواد مخدر به انگشتان پا، خود را زیر زبان خط زدند
[ترجمه ترگمان]به جای تزریق مواد مخدر به انگشتان پا، خود را زیر زبان فرو می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I stomped on his toes and ran away.
[ترجمه گوگل]روی انگشتان پایش کوبیدم و فرار کردم
[ترجمه ترگمان]پایم را روی پنجه پاهایش کوبیدم و فرار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This may encourage gold traders to dip their toes back into the markets.
[ترجمه گوگل]این ممکن است معامله گران طلا را تشویق کند تا انگشتان پای خود را به بازارها بازگردانند
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است تاجران طلا را تشویق کند که انگشتان خود را به بازار باز گردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Someone tramped on my toes on the bus.
[ترجمه گوگل]یک نفر در اتوبوس انگشتان پایم را زیر پا گذاشت
[ترجمه ترگمان]یک نفر روی پنجه پا در اتوبوس قدم به قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a hole in the toe of my sock.
[ترجمه گوگل]در نوک جوراب من سوراخ است
[ترجمه ترگمان]یه سوراخ تو انگشت جوراب من هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The girl had got a splinter in her toe.
[ترجمه گوگل]دخترک یک ترکش در انگشت پا داشت
[ترجمه ترگمان]آن دختر یک تکه چوب در انگشت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The shoe pressed painfully against her big toe.
[ترجمه گوگل]کفش به طور دردناکی روی انگشت شست پا فشار آورد
[ترجمه ترگمان]کفش به زحمت روی انگشت بزرگش فشار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

toed ( in adjectives ) =having the type or number of toes mentioned, e. g. open - toed sandals. open - toed shoe. a three - toed sloth
toed

بپرس