tip off

/ˈtɪpˈɒf//tɪpɒf/

خبر محرمانه، هشدار نهان، خبر کشی، افشاگری، اخطار، اطلاع نهانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) secret or inside information given in advance; warning.
مشابه: tip

- a tip-off on the planned bank robbery
[ترجمه گوگل] اطلاعاتی درباره سرقت برنامه ریزی شده بانک
[ترجمه ترگمان] یه خبر از دزدی بانک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an act, sign, or the like that reveals something, esp. something intended to be concealed.

- His shifty eyes were the tip-off.
[ترجمه گوگل] چشمان متحیر او نوک بود
[ترجمه ترگمان] چشمان shifty نوک تیزی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tip-off given by an anonymous person led to the arrest of the accused
هشداری که از سوی شخص ناشناس داده شده بود منجر به بازداشت متهم شد.

2. The robber was caught when someone tipped off the police.
[ترجمه گوگل]زمانی که شخصی به پلیس خبر داد، سارق دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]سارق وقتی کسی پلیس را خبر کرد دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Someone unknown tipped off the police about the plan to rob the bank.
[ترجمه گوگل]فردی ناشناس به پلیس در مورد نقشه سرقت از بانک خبر داد
[ترجمه ترگمان]یک نفر از پلیس خبر داشت که قصد سرقت بانک را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The police must have been tipped off.
[ترجمه گوگل]حتما به پلیس خبر داده شده
[ترجمه ترگمان]پلیس باید بهم خبر داده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were tipped off that he might be living in Wales.
[ترجمه گوگل]به آنها خبر داده شد که او ممکن است در ولز زندگی کند
[ترجمه ترگمان]آن ها به این نتیجه رسیدند که ممکن است در ولز زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Journalists who were tipped off about the incident raced to the scene.
[ترجمه گوگل]خبرنگارانی که از این حادثه مطلع شده بودند خود را به محل حادثه رساندند
[ترجمه ترگمان]روزنامه نگارانی که در مورد این حادثه بی هوش شده بودند به صحنه نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Acting on a tip off, the police arrested the drug smugglers.
[ترجمه گوگل]ماموران با دریافت یک اطلاعیه، قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]پلیس براساس سرنخی که داشت، قاچاقچیان مواد مخدر را دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was arrested two days later after a friend tipped off the FBI.
[ترجمه گوگل]او دو روز بعد پس از اینکه یکی از دوستانش به اف بی آی خبر داد دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]دو روز بعد از اینکه یکی از دوستاش به اف بی آی خبر داد دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A woman kept prisoner in a basement was rescued after suspicious neighbours tipped off police.
[ترجمه گوگل]زنی که در زیرزمین زندانی بود، پس از اطلاع همسایگان مشکوک به پلیس نجات یافت
[ترجمه ترگمان]زنی که در زیرزمین زندانی نگه داشته شده بود پس از اینکه همسایه های مشکوک به پلیس اطلاع دادند نجات پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He watched Sir Charles cut the tip off his cigar.
[ترجمه گوگل]سر چارلز را تماشا کرد که نوک سیگارش را برید
[ترجمه ترگمان]سر چارلز را دید که نوک سیگارش را بریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The person who did tip off the authorities turned it down.
[ترجمه گوگل]شخصی که به مقامات اطلاع رسانی کرد آن را رد کرد
[ترجمه ترگمان]کسی که انعام را از دست داده بود آن را پایین انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Often, before the arrival of the hunters, somebody tipped off the clansmen that the authorities were on the way.
[ترجمه گوگل]اغلب، قبل از ورود شکارچیان، شخصی به افراد قبیله هشدار می داد که مقامات در راه هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب قبل از رسیدن شکارچیان، کسی از clansmen که اولیای امور در راه بودند، خبر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yesterday, the police denied that drug dealers were tipped off before the operation.
[ترجمه گوگل]پلیس روز گذشته خبر دادن به فروشندگان مواد مخدر را قبل از عملیات تکذیب کرد
[ترجمه ترگمان]دیروز، پلیس این موضوع را تکذیب کرد که فروشندگان مواد مخدر قبل از این عملیات به آنجا رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then waited, shivering, as the rain tipped off the brim of his top hat and spattered on the ground.
[ترجمه گوگل]سپس در حالی که می‌لرزید منتظر ماند، زیرا باران از لبه‌ی کلاه او سر خورد و روی زمین پاشید
[ترجمه ترگمان]بعد، در حالی که باران لبه کلاهش را tipped و روی زمین پاشیده می شد، منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The arrests came after a tip-off from a member of the public.
[ترجمه گوگل]این دستگیری ها پس از اطلاع یکی از مردم صورت گرفت
[ترجمه ترگمان]این دستگیری ها پس از دریافت سرنخی از سوی یکی از اعضای جامعه صورت گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The prisoners' attempt to escape was foiled at the last minute when police received a tip-off.
[ترجمه گوگل]تلاش زندانیان برای فرار در آخرین لحظه با دریافت اطلاعات پلیس خنثی شد
[ترجمه ترگمان]در آخرین دقیقه که پلیس انعام دریافت کرد، زندانیان اقدام به فرار کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Acting on a tip-off, police raided the house.
[ترجمه گوگل]بر اساس یک خبر، پلیس به خانه یورش برد
[ترجمه ترگمان]پلیس براساس سرنخی به این خانه یورش برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Acting on a tip-off, the police arrested the drug dealers.
[ترجمه گوگل]ماموران با در نظر گرفتن اطلاعات، فروشندگان مواد مخدر را دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]پلیس براساس سرنخی که داشت، فروشندگان مواد مخدر را دستگیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Following a tip-off from a friend, we sold all our shares in the company.
[ترجمه گوگل]پس از اطلاع یکی از دوستان، ما تمام سهام خود را در شرکت فروختیم
[ترجمه ترگمان]بعد از گرفتن یک خبر از یک دوست، ما تمام سهام خود را در شرکت به فروش بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The man was arrested at his home after a tip-off to police from a member of the public.
[ترجمه گوگل]این مرد پس از تذکر یکی از مردم به پلیس در خانه اش دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]این مرد پس از گرفتن انعام به پلیس از سوی یکی از اعضای جامعه در خانه اش دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The fact that he hasn't called should be a tip-off that he's not interested.
[ترجمه گوگل]این واقعیت که او زنگ نزده است باید یک نکته باشد که او علاقه ای ندارد
[ترجمه ترگمان]این حقیقت که او تماس نگرفته است، انعام خوبی نخواهد بود - که او علاقه ای به این کار ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Customs officers had received a tip-off about a shipment of cocaine.
[ترجمه گوگل]مأموران گمرک اطلاعاتی در مورد محموله کوکائین دریافت کرده بودند
[ترجمه ترگمان]افسران گمرک اطلاعاتی در مورد یک محموله کوکائین دریافت کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The man was arrested after an anonymous tip-off.
[ترجمه گوگل]این مرد پس از دریافت اطلاعات ناشناس دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]اون مرد بعد از یه خبر ناشناس دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Acting on a tip-off, customs officers seized 50 kilos of cocaine from a house in Leicester.
[ترجمه گوگل]ماموران گمرک در اقدامی از یک خانه در لستر 50 کیلو کوکائین کشف و ضبط کردند
[ترجمه ترگمان]افسران گمرک که براساس اطلاعات محرمانه عمل می کردند، ۵۰ کیلوگرم کوکائین را از خانه ای در لس تر کشف و ضبط کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. Police were called to the hotel after a tip-off.
[ترجمه گوگل]پلیس پس از دریافت اطلاعات به هتل فراخوانده شد
[ترجمه ترگمان]پلیس پس از گرفتن انعام به هتل فراخوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. A tip-off about prescription drugs, said the police.
[ترجمه گوگل]پلیس گفت یک نکته در مورد داروهای تجویزی
[ترجمه ترگمان]پلیس گفت که در مورد داروهای تجویزی اطلاعات کمی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Where the tip-off really came from could never be later established,(sentence dictionary) except that it was a phone-in and anonymous.
[ترجمه گوگل]جایی که اخطار واقعاً از کجا آمده است، هرگز بعداً نمی‌توان ثابت کرد (فرهنگ جملات) به جز اینکه یک تلفن ورودی و ناشناس بود
[ترجمه ترگمان]در جایی که انعام واقعا از آنجا می امد هرگز بعدا تاسیس نشد (فرهنگ لغت)به جز اینکه گوشی تلفن بود و ناشناس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. They arrested eighty people after a tip-off that the three-day event was to take place.
[ترجمه گوگل]آنها هشتاد نفر را پس از اطلاع از اینکه قرار است این مراسم سه روزه برگزار شود، دستگیر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها هشتاد نفر را پس از اطلاع از اینکه این رویداد سه روزه در شرف وقوع است، دستگیر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. A sure tip-off that you have structural problems is repeated ideas.
[ترجمه گوگل]یک نکته مطمئن مبنی بر اینکه مشکلات ساختاری دارید ایده های تکراری است
[ترجمه ترگمان]یک نکته مطمئن - که شما مشکلات ساختاری دارید، ایده های تکراری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• clue; warn, hint, give information
a tip-off is a piece of information or a warning that you give to someone, often privately or secretly.
clue, warning

پیشنهاد کاربران

tip someone off = to warn someone secretly about something that will happen, so that they can take action or prevent it from happening
آمار دادن
هشدار دادن ب کسی راحب چیزی
a piece of secret information that sb gives to sb, especially the police, to warn them about an illegal activity that is going to happen. tip sb off v.
1 - خبر ( اطلاع ) محرمانه Noun
2 - خبر دادن به/اطلاع دادن به Verb
اطلاعات دادن/گرفتن از پشت پرده
a secret warning or piece of secret information/ a warning or information that something may happen
اسم/ یک هشدار مخفی یا بخشی از اطلاعات سری، هشدار یا اطلاعاتی مبنی بر اینکه ممکن است اتفاقی بیفتد
Acting on a tip - off, the police arrested the drug dealers.
...
[مشاهده متن کامل]

Following a tip - off from a friend, we sold all our shares in the company.
He began cutting classes – a tip - off that he was in trouble.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tip-off
اطلاعات محرمانه و سری و مخفیانه.
اطلاعات محرمانه
خبر ناگهانی، افشاگری، اخطار
بعضاً معنی نکته یا تذکر هم میده
اطلاعات یا اخبار سری یا مخفیانه دادن
هشدار دادن
اطلاع دادن
خبر دادن
در بسکتبال
به معنی توپ را وسط زمین انداختن است ( موقع شروع بازی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس