time card

/ˈtaɪmˈkɑːrd//taɪmkɑːd/

معنی: گاهبرگ
معانی دیگر: کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود، (برای نشان دادن هنگام رفت و آمد کارگر و کارمند) کارت زمان نما، کارت ساعتی، کارت حضور و غیاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a card listing the record of an employee's work hours, either stamped by a time clock or recorded by the employee.

جمله های نمونه

1. He is expected to punch his time card in April.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود او در ماه آوریل کارت زمان خود را پانچ کند
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که او کارت زمان خود را در ماه آوریل مورد ضرب و شتم قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Remember to punch your time card.
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که کارت زمان خود را پانچ کنید
[ترجمه ترگمان] یادت باشه کارت رو با مشت بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Transfer times clocked on the daily time card to the mechanics monthly time sheet.
[ترجمه گوگل]زمان‌های تعیین‌شده در کارت زمان روزانه را به برگه زمانی ماهانه مکانیک منتقل کنید
[ترجمه ترگمان]زمان انتقال بر روی کارت زمان روزانه به صفحه ماهانه مکانیک محاسبه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Enter time card information before previewing the Time Card report.
[ترجمه گوگل]اطلاعات کارت زمان را قبل از پیش نمایش گزارش کارت زمان وارد کنید
[ترجمه ترگمان]اطلاعات کارت زمان را قبل از ارسال گزارش کارت زمان وارد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't forget to punch your time card.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که کارت زمان خود را پانچ کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره کارت رو با مشت بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A: Do you need to punch time card?
[ترجمه گوگل]A: آیا شما نیاز به پانچ کارت زمان دارید؟
[ترجمه ترگمان]الف: تو باید کارت زمان رو با مشت بزنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is your desk, and this is your time card.
[ترجمه گوگل]این میز شماست و این کارت زمان شماست
[ترجمه ترگمان]این میز شماست، و این هم کارت زمان شماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I punch my time card.
[ترجمه گوگل]کارت زمانم را مشت می کنم
[ترجمه ترگمان] من کارت زمانم رو با مشت می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Did you punch time card?
[ترجمه گوگل]کارت زمان را زدی؟
[ترجمه ترگمان]کارت رو با مشت زدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Espinosa backed off from his insistence that employees use time cards when they began and left work.
[ترجمه گوگل]اسپینوزا از اصرار خود مبنی بر اینکه کارمندان هنگام شروع و ترک کار از کارت های زمان استفاده کنند، عقب نشینی کرد
[ترجمه ترگمان]Espinosa از اصرار خود مبنی بر استفاده کارمندان از کارت های زمان هنگامی که کار را آغاز و رها کردند، پشتیبانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Just for the sake of clarity, perhaps we should call employees who do more than punch their time card intrapreneurs.
[ترجمه گوگل]فقط برای شفافیت، شاید باید کارمندانی را که کاری بیش از مشت زدن کارت زمان خود انجام می دهند، کارآفرینان داخلی بنامیم
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر وضوح، شاید ما باید به کارمندانی زنگ بزنیم که بیش از پانچ کارت زمان خود را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do you ever work when your timecard is not recorded?
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال کار می کنید که کارت زمانی شما ثبت نشده باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تا به حال زمانی کار می کنید که timecard ثبت نشده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Is work time documented by a timecard?
[ترجمه گوگل]آیا زمان کار با کارت زمان ثبت می شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا زمان کار مستند است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aion timecard can offer you more game time.
[ترجمه گوگل]کارت زمانی Aion می تواند زمان بازی بیشتری را به شما ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]Aion timecard میتونه بهتون وقت بیشتری بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't forget to punch your timecard before leaving the office.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که کارت زمان خود را قبل از ترک دفتر پانچ کنید
[ترجمه ترگمان]یادت نره قبل از اینکه دفتر رو ترک کنی با مشت زدی به چاک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Manager Li: This is your timecard. Punch your attendance at the commuter time everyday.
[ترجمه گوگل]مدیر لی: این کارت زمان شماست حضور خود را در زمان رفت و آمد هر روز کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]مدیر، لی: این timecard شما است attendance را هر روز در خانه پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They keep a timecard and receive paychecks, which they keep in check registers.
[ترجمه گوگل]آنها یک کارت زمانی نگه می‌دارند و چک‌های حقوقی را دریافت می‌کنند که در فهرست‌های چک نگهداری می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها a را نگه می دارند و حقوق دریافت می کنند، که آن ها در دفاتر کنترل نگهداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Did you punch the timecard?
[ترجمه گوگل]کارت زمان را زدی؟
[ترجمه ترگمان]به \"timecard\" مشت زدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Date of accession or date of form filling should not be any rest day on timecard.
[ترجمه گوگل]تاریخ الحاق یا تاریخ پر کردن فرم نباید روز استراحت در کارت زمانی باشد
[ترجمه ترگمان]تاریخ الحاق یا تاریخ پر کردن فرم نباید هیچ روز استراحت در timecard باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. So, on this great journey into the East, straight meat was the bill of fare, ammunition and tools principally made up the load on the sled, and the timecard was drawn upon the limitless future.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در این سفر بزرگ به شرق، گوشت مستقیم صورت‌حساب کرایه، مهمات و ابزار اساساً بار روی سورتمه را تشکیل می‌دادند، و کارت زمان بر روی آینده‌ی بی‌حد و مرز ترسیم می‌شد
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، در این سفر بزرگ به شرق، گوشت صاف، قبض غذا، مهمات و ابزار بود که عمد تا بار سورتمه را بر دوش داشتند، و the در آینده بی پایان کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. As a result companies are able to use IP phone applications for such activities as timecard entries or multi-media product training.
[ترجمه گوگل]در نتیجه شرکت‌ها می‌توانند از برنامه‌های تلفن IP برای فعالیت‌هایی مانند ورود کارت‌های زمانی یا آموزش محصولات چندرسانه‌ای استفاده کنند
[ترجمه ترگمان]در نتیجه شرکت ها قادر به استفاده از برنامه های کاربردی تلفن برای چنین فعالیت هایی به عنوان ورودی های timecard یا آموزش چند رسانه ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گاهبرگ (اسم)
time card

انگلیسی به انگلیسی

• official record of the hours a worker worked
card that is an official record of the hours a worker worked, card that records when an employee starts and finishes work

پیشنهاد کاربران

بپرس