tighten

/ˈtaɪtn̩//ˈtaɪtn̩/

معنی: بستن، سفت شدن، محکم کردن، سفت کردن، تنگ کردن، فشردن، کیپ کردن
معانی دیگر: تنگ کردن یا شدن، محکمتر کردن، سفت کردن (رجوع شود به: tight)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: tightens, tightening, tightened
مشتقات: tightener (n.)
• : تعریف: to make or become tight, tighter, more constricted, or the like.
متضاد: ease, loose, loosen, relax, slack, slacken
مشابه: contract, draw, set, strain, tense

جمله های نمونه

1. tighten the screw so that no gasoline can escape
پیچ را سفت کن تا بنزین خارج نشود.

2. tighten (or loosen) the purse strings
سر کیسه ی پول را سفت کردن (یا شل کردن)،در خرج امساک کردن (یا گشاده دستی کردن)

3. tighten one's belt
با صرفه جویی (یا مشقت) عمل کردن،سختی کشیدن،امساک کردن

4. to tighten a screw
پیچ را سفت کردن

5. give me the gizmo with which to tighten this screw
فلان ابزار را بده تا این پیچ را سفت کنم.

6. Take your spanner, and tighten the nut.
[ترجمه گوگل]آچار خود را بردارید و مهره را سفت کنید
[ترجمه ترگمان]spanner را بردارید و the را محکم بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Turn the screw to the right to tighten it.
[ترجمه Reza] پیچ را به سمت راست بچرخان تا آن سفت شود.
|
[ترجمه گوگل]پیچ را به سمت راست بچرخانید تا سفت شود
[ترجمه ترگمان] پیچ رو به سمت راست بچرخون تا سفت بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Carefully tighten the clamp until it firmly supports the pipette in a vertical position.
[ترجمه گوگل]گیره را به دقت سفت کنید تا پیپت را در حالت عمودی محکم نگه دارد
[ترجمه ترگمان]به دقت گیره را محکم کنید تا آن که محکم از لوله در یک موقعیت عمودی پشتیبانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fix the frame in position and tighten the screws .
[ترجمه گوگل]قاب را در موقعیت خود ثابت کنید و پیچ ها را محکم کنید
[ترجمه ترگمان]کادر را در موقعیت قرار داده و پیچ ها را سفت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government has started to tighten the screws on illegal share dealers.
[ترجمه گوگل]دولت شروع به سفت کردن پیچ ها بر روی سهامداران غیرقانونی کرده است
[ترجمه ترگمان]دولت شروع به تنگ کردن پیچ ها روی دلالان سهام غیر قانونی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I've had to tighten my belt since I stopped working full-time.
[ترجمه گوگل]از زمانی که کار تمام وقت را متوقف کردم، مجبور شدم کمربندم را ببندم
[ترجمه ترگمان]از وقتی کار تمام وقت رو تموم نکردم باید کمربند - م رو سفت می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her grip seemed to tighten on the door handle.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که دستگیره او روی دستگیره در محکم شده بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دستش محکم در دستگیره در فشرده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some countries tighten monetary policy to avoid inflation.
[ترجمه گوگل]برخی کشورها برای جلوگیری از تورم، سیاست های پولی را سخت تر می کنند
[ترجمه ترگمان]برخی کشورها سیاست پولی را برای جلوگیری از تورم افزایش داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When you tighten guitar strings, the note gets higher.
[ترجمه گوگل]وقتی سیم های گیتار را سفت می کنید، نت بلندتر می شود
[ترجمه ترگمان]وقتی سیم های گیتار را سفت کنید، یادداشت بیشتر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Tighten the screws firmly.
[ترجمه گوگل]پیچ ها را محکم ببندید
[ترجمه ترگمان]پیچ ها رو محکم سفت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His words made her throat tighten.
[ترجمه گوگل]حرفش باعث شد گلویش سفت شود
[ترجمه ترگمان]صدایش گلوی او را فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It's important to tighten up the wheels properly, otherwise they vibrate loose and fall off.
[ترجمه گوگل]مهم است که چرخ ها را به درستی سفت کنید، در غیر این صورت آن ها شل می شوند و می افتند
[ترجمه ترگمان]مهم است که چرخ ها را به درستی محکم کنید، در غیر این صورت آزاد و سست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Now tighten all the screws.
[ترجمه گوگل]حالا تمام پیچ ها را ببندید
[ترجمه ترگمان]حالا همه پیچ ها رو سفت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بستن (فعل)
close, truss, attach, ban, impute, bar, stick, connect, colligate, bind, hitch, seal, clog, assess, tie up, choke, shut, shut down, block, fasten, belt, bang, pen, shut off, tighten, blockade, hasp, clasp, knit, jam, wattle, plug, congeal, curdle, curd, jell, lock, coagulate, cork, spile, picket, padlock, ligate, obturate, occlude, portcullis, posset, switch on

سفت شدن (فعل)
set, be thickened, tighten, become stiff, harden, become rigid, toughen, become fast, become firm, become hard, become tough, become thick, become tight, congeal, coagulate

محکم کردن (فعل)
firm, fix, consolidate, reinforce, strengthen, stake, clinch, fasten, fixate, tighten, girth, chock, solidify, rivet

سفت کردن (فعل)
compact, concrete, fasten, ram, tighten, harden, toughen, congeal, solidify, stiffen, thicken, make fast, make firm, make hard, make rigid, make tense, make tight, render tenacious, render tough

تنگ کردن (فعل)
tighten, constrict, straiten

فشردن (فعل)
shrink, crush, wad, tighten, twitch, push, press, squeeze, wring

کیپ کردن (فعل)
tighten

انگلیسی به انگلیسی

• make tight, pull taught; become tight, become taught
if you tighten your hold on something or if your hold tightens, you hold the thing more firmly.
if you tighten a rope, chain, strap, and so on or if it tightens, you stretch or pull it until it is straight.
to tighten controls or rules means to make them stricter or more efficient.
when you tighten up a fastening, you move it so that it is more firmly in place or holds something more firmly.
to tighten up a rule or system means to make it stricter or more efficient.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : tighten
✅️ اسم ( noun ) : tightness
✅️ صفت ( adjective ) : tight
✅️ قید ( adverb ) : tight / tightly
مستحکم کردن
تقدیر کردن. از پیش تعیین کردن
Say, ‘Indeed my Lord expands the provision for whomever He wishes and He tightens it, but most people do not know.
خلاصه نوشتن
Race tightens
رقابت تشدید می شود
تشدید شدن
تَنگیدن= تنگ شدن.
تنگاندن = تنگ کردن.
انقباض
منقبض شدن
بستن
عضله و غیره : گرفتن
در هم رفتن ( چهره در هم کشیدن )
سفت و سخت گرفتن ( قانون )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس