tie into


(امریکا - عامیانه) به شدت مورد حمله قرار دادن، سخت تاختن (بر)

جمله های نمونه

1. The boxer tied into his opponent.
[ترجمه گوگل]بوکسور به حریف خود گره زد
[ترجمه ترگمان]مشت زن به حریف خود بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We tied into our dinner after a long journey.
[ترجمه گوگل]بعد از یک سفر طولانی، شام را بستیم
[ترجمه ترگمان]بعد از یک سفر طولانی، وارد شام شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They tied into some fish yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز به چند ماهی بستند
[ترجمه ترگمان]دیروز آن ها به یک ماهی بسته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It ties into his passion for life.
[ترجمه گوگل]به اشتیاق او برای زندگی گره می خورد
[ترجمه ترگمان]این ارتباط با شور و اشتیاق او برای زندگی ارتباط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This process was not tied into the planning cycle.
[ترجمه گوگل]این فرآیند به چرخه برنامه ریزی گره خورده است
[ترجمه ترگمان]این فرآیند به چرخه برنامه ریزی بسته نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An alternative method of tying off rope coils using a separate figure of eight tied into the harness.
[ترجمه گوگل]یک روش جایگزین برای بستن سیم پیچ های طناب با استفاده از یک عدد هشت جداگانه که به مهار بسته شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش جایگزین بستن حلقه های طناب با استفاده از یک شکل مجزا از هشت بسته به مهار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I think the name Blackman ties into this.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم نام بلکمن به این موضوع مرتبط است
[ترجمه ترگمان] فکر کنم این اسم \"blackman\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These schemes are an attempt to involve people in local woodland creation that ties into issues of global importance.
[ترجمه گوگل]این طرح‌ها تلاشی برای مشارکت مردم در ایجاد جنگل‌های محلی است که با مسائل مهم جهانی مرتبط است
[ترجمه ترگمان]این برنامه ها تلاشی برای مشارکت مردم در ایجاد جنگل های محلی هستند که به مسائل اهمیت جهانی مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The field at these sites is particularly intense, as if the magnetic flux lines have been tied into tight bundles.
[ترجمه گوگل]میدان در این مکان‌ها به‌ویژه شدید است، گویی خطوط شار مغناطیسی به بسته‌های محکم بسته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]میدان در این سایت ها به طور خاص فشرده است، گویی خطوط شار مغناطیسی به دسته های محکم بسته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Surround meat with thin sheets of fat and tie into A place before roasting.
[ترجمه گوگل]دور گوشت را با ورقه های نازک چربی بپوشانید و قبل از تفت دادن در یک مکان ببندید
[ترجمه ترگمان]گوشت خوک با ملافه های نازک چربی که قبل از کباب شدن به جایی نصب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The boss tied into him.
[ترجمه گوگل]رئیس به او گره زد
[ترجمه ترگمان]رئیس به او گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You may have been single-minded about racing, but I was also tied into my work.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است در مورد مسابقه یک فکر بوده باشید، اما من نیز به کارم گره خورده بودم
[ترجمه ترگمان]ممکن است در مورد مسابقه حتی یک فکر هم داشته باشی، اما من به کار خود مشغول بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hoped to tie into a few good bass.
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که به چند باس خوب گره بزنم
[ترجمه ترگمان] امیدوار بودم که یه کم گیتار بیس درست کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

tie sb into sth
to make someone accept a particular situation as part of an agreement
وادار کردن کسی به این که یک موقعیت خاص را به عنوان بخشی از یک توافق بپذیرد.
Mobile phone companies usually tie customers into a minimum 12 - month contract.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tie-into
به کاری چسبیدن - کاری رو باهمه وجود انجام دادن

بپرس