thuggery

/ˈθəɡəri//ˈθʌɡəri/

معنی: ترور، قتل، ادمکشی
معانی دیگر: thuggee قتل

جمله های نمونه

1. It illustrated the thuggery and brazenness of the state machine.
[ترجمه گوگل]این اراذل و اوباش و گستاخی ماشین دولتی را به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]آن، آدمکشی و brazenness دستگاه دولتی را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Economic meltdown bred state thuggery and crime.
[ترجمه گوگل]فروپاشی اقتصادی باعث کشتار و جنایت دولتی شد
[ترجمه ترگمان]بحران اقتصادی باعث شد که دولت آدمکشی و جنایت را به وجود آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is one reason the corporate thuggery that is destroying the rainforests is so criminal.
[ترجمه گوگل]این یکی از دلایل جنایت کار اوباش شرکتی است که جنگل های بارانی را نابود می کند
[ترجمه ترگمان]این یکی از دلایلی است که ادم کشی شرکتی که جنگل های بارانی را از بین می برد، مجرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Elections have become long spells of organised thuggery.
[ترجمه گوگل]انتخابات به طلسم های طولانی اوباش سازمان یافته تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]انتخابات به دوره های طولانی آدمکشی سازمان یافته تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There has also been a worrying tolerance for thuggery by Islamist vigilantes.
[ترجمه گوگل]همچنین تحمل نگران‌کننده‌ای در قبال آزار و اذیت نیروهای بیدار اسلام‌گرا وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]همچنین یک تحمل نگران کننده برای ترور توسط اسلام گرایان اسلامی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What should stop is the paternalistic and well-meaning indulgence of the sub-culture of thuggery.
[ترجمه گوگل]آنچه باید متوقف شود، اغماض پدرانه و خیرخواهانه خرده فرهنگ اوباش است
[ترجمه ترگمان]چیزی که باید متوقف شود، indulgence و به معنای چشم پوشی از فرهنگ آدمکشی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Mr Mugabe has pauperised a formerly prosperous country and used thuggery to remain perpetually in power.
[ترجمه گوگل]آقای موگابه یک کشور سابقاً مرفه را فقیر کرده است و از اراذل و اوباش برای ماندن دائمی در قدرت استفاده کرده است
[ترجمه ترگمان]آقای موگابه کشور سابقا پررونق بوده است و از ادم کشی استفاده کرده است تا دائما در قدرت باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A great story would be the stoicism, sympathy and generosity that local populations continue to offer western society in spite of our snot-nosed economic thuggery.
[ترجمه گوگل]یک داستان عالی می تواند رواقی گری، همدردی و سخاوتی باشد که جمعیت های محلی به رغم اوباش اقتصادی بداخلاق ما همچنان به جامعه غربی ارائه می کنند
[ترجمه ترگمان]یک داستان عالی، بردباری، همدردی و سخاوت است که مردم محلی علی رغم of بینی بینی بینی، جامعه غربی را به جامعه غرب عرضه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Several of the victims'parents as well as foreign journalists have suffered similar thuggery.
[ترجمه گوگل]چند تن از والدین قربانیان و همچنین روزنامه نگاران خارجی از خشونت های مشابه رنج برده اند
[ترجمه ترگمان]چندین تن از والدین قربانیان و همچنین روزنامه نگاران خارجی نیز از قتل مشابهی رنج برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترور (اسم)
assassination, thuggery, thuggee

قتل (اسم)
murder, assassination, thuggery, thuggee, killing, homicide, foul play

ادمکشی (اسم)
butchery, murder, thuggery, thuggee, homicide, foul play, manslaughter

انگلیسی به انگلیسی

• lawless violence
thuggery is rough and violent behaviour.

پیشنهاد کاربران

رفتار خشونت آمیز، جرم، قانون شکنی
Criminal offense, law breaking,

بپرس