threaded

/ˈθredəd//ˈθredɪd/

بند کشیده، ن  کشیده

جمله های نمونه

1. dark hair threaded with silver
گیسوی سیاه دارای رشته های نقره فام

2. white marble threaded with blue and black lines
مرمر سفیدی که با خط های آبی و سیاه رگه دار شده است

3. a red tapesrey threaded with gold
فرشینه ی قرمز دارای نخ دوزی زرین (زربفت شده)

4. The girl threaded the needle for her mother.
[ترجمه ریحانه] دختر سوزن را برای مادرش نخ کشید
|
[ترجمه گوگل]دختر سوزن را برای مادرش نخ کرد
[ترجمه ترگمان]دختر سوزن را به سوی مادرش کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wire threaded through small loops.
[ترجمه گوگل]سیم از طریق حلقه های کوچک عبور می کند
[ترجمه ترگمان]سیم از میان حلقه های کوچک رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sari had gold strands threaded through the material.
[ترجمه گوگل]ساری دارای رشته های طلایی بود که از میان مواد عبور می کرد
[ترجمه ترگمان]ساری رشته های طلایی داشت که از میان مواد عبور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She threaded her way through the crowded market place.
[ترجمه گوگل]او راه خود را در بازار شلوغ طی کرد
[ترجمه ترگمان]او راهش را از میان بازار شلوغ باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She threaded the shells together and wore them round her neck.
[ترجمه گوگل]صدف ها را به هم بست و دور گردنش انداخت
[ترجمه ترگمان]صدف ها را کنار هم جمع می کرد و دور گردنش می بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We threaded through a network of back streets.
[ترجمه گوگل]ما از طریق شبکه ای از خیابان های پشتی عبور کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از طریق شبکه ای از خیابان های پشتی راه رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tom threaded the rope through the safety harness.
[ترجمه گوگل]تام طناب را از بند ایمنی عبور داد
[ترجمه ترگمان]تام طناب را از مال بند بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Sue threaded the glass beads onto a piece of heavy string.
[ترجمه گوگل]سو مهره های شیشه ای را روی یک تکه ریسمان سنگین نخ کرد
[ترجمه ترگمان]سو مهره های بلورین را روی یک تکه نخ سنگین گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slowly she threaded her way back through the moving mass of bodies.
[ترجمه گوگل]او به آرامی راه خود را از میان توده‌های متحرک اجسام عبور داد
[ترجمه ترگمان]آهسته از میان توده متحرک اجساد به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The waiters threaded between the crowded tables.
[ترجمه گوگل]پیشخدمت ها بین میزهای شلوغ رد شدند
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت ها میان میزه ای شلوغ راه می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The yarn has to be threaded through the needle.
[ترجمه گوگل]نخ باید از طریق سوزن رد شود
[ترجمه ترگمان]نخ باید از طریق سوزن پیچ خورده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A tiny wire is threaded through a vein to the heart.
[ترجمه گوگل]یک سیم کوچک از طریق یک رگ به قلب کشیده می شود
[ترجمه ترگمان]سیم نازکی از یک رگ به قلب کشیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] پیچ دار .

پیشنهاد کاربران

( لوله ) رِزبه شده، دنده شده، شیاردار شده
( رِزبه کلمه روسی می باشد که اشتباهاً رزوه می نویسند )
Adjective :
نخ کِش شده ( مانند جوراب یا لباس یا پارچه ای که نخ کش شده و ظاهری نازیبا پیدا کرده است. )

بپرس