think little of


1- اهمیت ندادن، مهم نپنداشتن 2- تردید نکردن

جمله های نمونه

1. Humility is not thinking less of yourself, but thinking of yourself less. C. S. Lewis
[ترجمه گوگل]فروتنی این نیست که به خودت کم فکر کنی، بلکه کمتر به خودت فکر کنی سی اس لوئیس
[ترجمه ترگمان]فروتنی و فروتنی کم تر از خودت نیست، اما به خودت کم تر فکر می کنی ج اس لوییس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do you think less of me for agreeing to do it?
[ترجمه گوگل]آیا کمتر به من فکر می کنی که قبول کنم این کار را بکنم؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی کم تر از من موافقت می کنی که این کار رو بکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They neither pressed him on the issue nor thought less of him for showing his emotions.
[ترجمه گوگل]آنها نه او را تحت فشار قرار دادند و نه به خاطر نشان دادن احساساتش به او فکر کردند
[ترجمه ترگمان]نه او را به خود فشار می دادند، نه به خاطر نشان دادن احساساتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. True humility is not thinking less of yourself; it is thinking of yourself less. C. S. Lewis
[ترجمه گوگل]فروتنی واقعی این است که کمتر به خود فکر نکنی این است که کمتر به خودت فکر کنی سی اس لوئیس
[ترجمه ترگمان]فروتنی واقعی کم تر از خودتان فکر نمی کنید؛ این خود به خودتان کم تر فکر می کند ج اس لوییس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ought we to think less of Johnson for agreeing because he knew full well that he could influence Boswell?
[ترجمه گوگل]آیا باید کمتر به جانسون برای موافقت فکر کنیم زیرا او به خوبی می دانست که می تواند بر بوسول تأثیر بگذارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ما باید کم تر از جانسن برای توافق فکر کنیم، زیرا او خوب می دانست که می تواند بازول را تحت تاثیر قرار دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sometimes he played soldiers with them and they thought little of his plans for defence in depth.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات با آنها سرباز بازی می کرد و آنها کمی به برنامه های دفاعی او فکر می کردند
[ترجمه ترگمان]بعضی وقت ها با آن ها سرباز می زد و آن ها کمی از نقشه های او برای دفاع در عمق فکر می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Susan, don't think little of yourself!
[ترجمه گوگل]سوزان، کمی به خودت فکر نکن!
[ترجمه ترگمان]سوزان، کمی فکر خودت نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You think little of that boy.
[ترجمه گوگل]شما کمی به آن پسر فکر می کنید
[ترجمه ترگمان] تو فکر می کنی یه کم از اون پسره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I think little of my former friend.
[ترجمه گوگل]من کمی به دوست سابقم فکر می کنم
[ترجمه ترگمان] فکر کنم یه کم از دوست سابقم فکر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All the visitors think little of the service here.
[ترجمه گوگل]همه بازدیدکنندگان کمی به خدمات اینجا فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]همه تماشاچیان درباره خدمت به اینجا فکر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Even astronomers used to think little of intergalactic space.
[ترجمه گوگل]حتی اخترشناسان قبلاً به فضای بین کهکشانی فکر نمی کردند
[ترجمه ترگمان]حتی ستاره شناسان هم برای فکر کردن به فضای بین ستاره ای مورد استفاده قرار می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is wrong to think little of everything.
[ترجمه گوگل]کم فکر کردن به همه چیز اشتباه است
[ترجمه ترگمان]فکر کردن به همه چیز اشتباهه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. People think little of her just because she is too blonde.
[ترجمه گوگل]مردم فقط به این دلیل که او خیلی بلوند است کمی به او فکر می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم فقط به خاطر اینکه اون خیلی بلوند - ه فکر میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore(Sentence dictionary), we could never think little of them.
[ترجمه گوگل]بنابراین (فرهنگ جملات)، ما هرگز نمی توانستیم کمی درباره آنها فکر کنیم
[ترجمه ترگمان]بنابراین (فرهنگ لغت نامه)، ما هرگز نمی توانیم کمی از آن ها فکر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• think badly of -, have a bad opinion of -

پیشنهاد کاربران

کوچک شمردن
دست کم گرفتن کسی، تصور بد از کسی داشتن

بپرس