think about

پیشنهاد کاربران

دوستان، معنای قبل به اشتباه وارد گردید.
اندیشیدن درباره ی چیزی، در نظر گرفتن احتمالات یا مزایای یک چیز
• ( think of/about ) you can live how you like, but there's the children to think about.
...
[مشاهده متن کامل]

• ( think of/about ) he was thinking of becoming a zoologist.
در گویش آمریکایی و گویش ها واژه ی think on همین معنا را می دهد.

خوردن/تغذیه ی آگاهانه
فکر کنید
فکر کردن به خاطرات
give ( something ) thought
To consider, reflect upon, or think hard about something. Often used with modifiers such as "any, " "some, " "a little, " etc
فرط کردن
فکر کردن
ایده ای خلق کردن
به چیزی فکرکردن
تفکر درمورد/درباره/درخصوص/راجع به، اندیشیدن به، تامل بر
فکر کردن درباره
پذیرفتن
در نظر گرفتن
consider
judge
regard
account
deem
reckon
look on
دربارش فکر کنید

به ( احتمال وقوع چیزی ) فکر کردن
: !Don’t even think about calling him
فکرش را هم نکن که بهش زنگ بزنی!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس