thickset

/θɪkˈset//θɪkˈset/

پر پشت، انبوه، به هم فشرده، کت و کلفت، خپله، تنگ هم، کلفت، قطور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a thick, solid body; stocky.
متضاد: slight
مشابه: chunky, compact

(2) تعریف: with parts close together; dense.
مشابه: dense

جمله های نمونه

1. He has the same thickset build as his father.
[ترجمه گوگل]او همان هیکل ضخیم پدرش را دارد
[ترجمه ترگمان]او همان هیکل تنومند و thickset را دارد که پدرش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A thickset young man appeared in the doorway.
[ترجمه گوگل]یک مرد جوان ضخیم در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]مرد جوان محصل در آستانه در ظاهر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The body is heavy and fairly thickset, and the contrasting skin surface markings consist of zigzag or diamond-shaped patterns.
[ترجمه گوگل]بدنه سنگین و نسبتاً ضخیم است و خطوط متضاد سطح پوست شامل الگوهای زیگزاگ یا الماسی شکل است
[ترجمه ترگمان]بدن سنگین و نسبتا چهارشانه است، و نشانه های سطح پوست متضاد شامل الگوهای زیگزاگ و یا شکل لوزی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Large thickset birds, with necks relatively longer than most ducks, and legs comparatively short.
[ترجمه گوگل]پرندگان ضخیم بزرگ، با گردن نسبتا بلندتر از اکثر اردک ها، و پاهای نسبتا کوتاه
[ترجمه ترگمان]birds بزرگ، با گردن نسبتا بلندتر از اردک ها و پاها نسبتا کوتاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The man was thickset and heavy, like a rugby player, the woman thin and bony.
[ترجمه گوگل]مرد ضخیم و سنگین بود، مثل یک راگبی باز، زن لاغر و استخوانی بود
[ترجمه ترگمان]مرد تنومند و تنومند بود، مثل یک بازیکن راگبی زن لاغر و استخوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At thirty-two, Frank was thickset and looked shorter than his five feet ten inches.
[ترجمه گوگل]در سی و دو سالگی، فرانک ضخیم بود و کوتاهتر از پنج فوت و ده اینچ به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]در سی و دو سالگی، فرانک thickset بود و از پنج فوت قدش کوتاه تر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Raymo was at the fold-out table, a thickset man with a wide mustache.
[ترجمه گوگل]ریمو پشت میز تاشو بود، مردی کلفت با سبیل های پهن
[ترجمه ترگمان]Raymo پشت میز کنار میز نشسته بود و مرد تنومندی با سبیل بلندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The traveller was a thickset, square-shouldered, yellow, wrinkled old man, with grey eyelashes overhanging gleaming eyes of an indefinite grey colour.
[ترجمه گوگل]مسافر پیرمردی ضخیم، شانه‌های مربعی، زرد و چروکیده بود، با مژه‌های خاکستری که چشم‌های درخشانی به رنگ خاکستری نامشخص داشت
[ترجمه ترگمان]مسافر مردی تنومند، چهارشانه، چهارشانه، پیر و چروکیده بود، با مژه های خاکستری و چشمانی خاکستری رنگ که به رنگ خاکستری نامحدود آویخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His thickset torso was supported by short sturdy legs, always incased in the finest leather boots procurable and always planted wide apart like a swaggering small boy's.
[ترجمه گوگل]نیم تنه ضخیم او توسط پاهای کوتاه محکم حمایت می شد، همیشه در بهترین چکمه های چرمی که می توان آن ها را تهیه کرد، پوشانده شده بود و همیشه مانند یک پسر بچه ی کوچک پرحاشیه از هم جدا می شد
[ترجمه ترگمان]هیکل تنومند خود را با پاهای کوتاه و محکم نگاه داشته بود و همیشه چکمه های چرمی نازکی به تن داشت و همیشه مثل بچه های کوچک swaggering از هم جدا می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A long, thin stem sits on a tiny, thickset body that is covered –animal welfarists, please, try not to listen for a moment!
[ترجمه گوگل]یک ساقه بلند و نازک روی یک بدنه ریز و ضخیم که پوشیده شده است می نشیند - حافظان حیوانات، لطفاً سعی کنید لحظه ای گوش ندهید!
[ترجمه ترگمان]یک ساقه بلند و نازک روی پیکر کوچک اندامی می نشیند که welfarists حیوان را پوشانده است، لطفا، سعی کنید به یک لحظه گوش ندهید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Alaska Rabbit, a thickset, short rabbit, was bred in Germany despite its name's suggestion!
[ترجمه گوگل]خرگوش آلاسکا، خرگوش ضخیم و کوتاه، علیرغم پیشنهاد نامش در آلمان پرورش یافت!
[ترجمه ترگمان]خرگوش (خرگوش)، یک خرگوش کوتاه، با وجود پیشنهاد اسمش در آلمان، در آلمان پرورش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Physically, he was five feet in height, thickset and squarely built.
[ترجمه گوگل]از نظر فیزیکی، او پنج فوت قد، ضخیم و مربع شکل داشت
[ترجمه ترگمان]از لحاظ جسمی، قدش پنج فوت قد داشت، چهارشانه بود و مستقیما ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The thickset man shrugged away from the wall as I warily came to a stop, and walked slowly into the street.
[ترجمه گوگل]وقتی من با احتیاط توقف کردم، مرد ضخیم شانه هایش را از دیوار دور کرد و به آرامی به سمت خیابان رفتم
[ترجمه ترگمان]همان طور که محتاطانه به خیابان می رفتم، مرد تنومند شانه بالا انداخت و آهسته به خیابان قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A toy dog, intelligent, alert, sturdy, with a thickset, short body, a smart carriage and set-up, attracting attention by an almost human expression.
[ترجمه گوگل]یک سگ اسباب بازی، باهوش، هوشیار، محکم، با ضخیم، بدن کوتاه، کالسکه هوشمند و چیدمان، که با ظاهری تقریباً انسانی توجه را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]یک سگ اسباب بازی، باهوش، هوشیار، قوی، تنومند، با یک اندام کوتاه، یک کالسکه شیک و یک آرایش، جلب توجه توسط یک حالت تقریبا انسانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] انبوه - متراکم - ضخیم - غلیظ

انگلیسی به انگلیسی

• sturdy, strong, solid
a thickset person is broad and heavy.

پیشنهاد کاربران

چارشانه
خپل، کت و کلفت، چغر
مترادف کلمه ی Stocky است
HASSAN YAZDANI IS A REALLY THICKSET WRESTLER
حسن یزدانی واقعا یه کشتی گیره چغره.

بپرس