theft

/ˈθeft//θeft/

معنی: سرقت، دزدی، تاراج
معانی دیگر: دستبرد، ربایش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or an instance of stealing; thievery.
مترادف: larceny, robbery, stealing, thievery
مشابه: burglary, cheat, shoplifting

جمله های نمونه

1. car theft
سرقت اتومبیل

2. a neat theft
سرقت مهارت آمیز

3. don't invite theft by leaving your key in the car!
با گذاشتن کلید در ماشین انگیزه ی دزدی به وجود نیاورید!

4. losses due to theft at clothing stores
زیان های ناشی از سرقت در فروشگاه های لباس

5. the only safety against theft is vigilance
یگانه ایمنی در مقابل سرقت هشیاری است.

6. they suspect him of theft
به او سوظن دزدی دارند.

7. the ignominy of being imprisoned for theft
رسوایی زندانی شدن به خاطر دزدی

8. leaving a house - door open is an invitation to theft
باز گذاشتن در خانه وسوسه ای برای دزدی است.

9. The story is about theft, fraud and deceit on an incredible scale.
[ترجمه گوگل]داستان درباره دزدی، کلاهبرداری و فریب در مقیاسی باورنکردنی است
[ترجمه ترگمان]داستان در مورد دزدی، تقلب و فریب در مقیاس باور نکردنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was remanded on theft charges.
[ترجمه گوگل]وی به اتهام سرقت بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]اون به جرم دزدی به زندان منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Police have condemned the theft from an elderly widow as despicable.
[ترجمه گوگل]پلیس سرقت از یک بیوه سالخورده را محکوم کرده است
[ترجمه ترگمان]پلیس سرقت را از یک بیوه پیر به عنوان پست محکوم کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please fill out a report on the theft.
[ترجمه گوگل]لطفا گزارش سرقت را پر کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا یه گزارش از دزدی رو پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was put in prison for theft.
[ترجمه گوگل]او را به جرم دزدی به زندان انداختند
[ترجمه ترگمان]او برای دزدی به زندان افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The jury convicted the accused man of theft and arson.
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه متهم را به سرقت و آتش سوزی محکوم کرد
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه متهم به سرقت و آتش سوزی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has six previous convictions for theft.
[ترجمه گوگل]او شش بار محکومیت قبلی به سرقت داشته است
[ترجمه ترگمان] اون ۶ سال سابقه دزدی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Police punished him for an offence of theft.
[ترجمه گوگل]پلیس او را به جرم دزدی مجازات کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس او را به جرم دزدی مجازات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We rang the insurance company to report the theft.
[ترجمه گوگل]با بیمه تماس گرفتیم تا دزدی را گزارش کنیم
[ترجمه ترگمان]ما به شرکت بیمه زنگ زدیم تا دزدی رو گزارش بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Protecting yourself from identity theft is a matter of treating all your personal and financial documents as top secret information.
[ترجمه گوگل]محافظت از خود در برابر سرقت هویت موضوعی است که با تمام اسناد شخصی و مالی خود به عنوان اطلاعات فوق محرمانه برخورد کنید
[ترجمه ترگمان]حفاظت از خودتان در برابر سرقت هویت، موضوع برخورد با تمام اسناد شخصی و مالی شما به عنوان اطلاعات محرمانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرقت (اسم)
steal, abduction, theft, robbery, stealing, larceny, thievery, lift, heist, housebreaking

دزدی (اسم)
filch, abstraction, theft, robbery, stealing, larceny, embezzlement, peculation, burglary, thievery, lift, nip, spoliation

تاراج (اسم)
theft, spoil, desolation, pillage, plunder, loot, foray

تخصصی

[حسابداری] دزدی، سرقت
[حقوق] سرقت، دزدی

انگلیسی به انگلیسی

• robbery, burglary
theft is the act or crime of stealing.

پیشنهاد کاربران

Theft دزدی
Thief دزد
She appeared on six charges of theft
steal
grasp
grab
اخاذی
به سرقت بردن یک چیز کوچک مانند :موبایل یا کیف
اسم: theft ( ثِفت ) درحالت جمع thefts ( ثفتس )
The word is also used as an informal shorthand term for some crimes against property, such as
این کلمه نیز بعنوان یک اصطلاح غیر رسمی برای برخی از جرایم علیه اموال مانند:
...
[مشاهده متن کامل]

burglary, بِرگلِری
embezzlement, ام بِزِلمِنت
larceny, لار سِنی
looting, لو تینگ
robbery, رابِری
shoplifting, شاپ لیفتینگ
library theft لایبری ثِفت
stealing اس تی لینگ
thievery ثیوِری
, and fraud فِرُد
. ( obtaining money under false pretenses )
سرقت، اختلاس، خرابکاری، غارت، سرقت، سرقت، سرقت کتابخانه و تقلب ( دریافت پول تحت اشکالات دروغین ) استفاده می شود. . . .
. . . Someone who carries out an act of or makes a career of theft is known as a thief.
کسی که این کارها را قصد یا انجام دهد سرقت انجام داده، و به عنوان یک دزد شناخته می شود.
توجه:
thief ( ثیف ) در حالت جمع thieves ( ثیوس ) میباشد و اسم است به معنی کسیکه عمل دزدی را انجام میدهد ( دزد. سارق. آدم دزد و . . . . )
theft ( ثِفت ) درحالت جمع thefts ( ثفتس ) میباشد و اسم است به معنی خود عمل دزدی میباشد ( سرقت. دزدی. تاراج و. . . )

Identity theft
جعل عنوان
A person who steals things from other people

بپرس