the tip of the iceberg

پیشنهاد کاربران

تازه اول راه است
تنها یک بخش کوچک از یک مسئله یا موضوع بسیار بزرگتر
قسمت کوچکی از مشکل
تازه اول گرفتاریه ( به قول معروف: سر گندش زیر لحافه )
e. g. : the difficulties we've discussed are only the tip of the iceberg
A small perceptible part of a much bigger problem.
یه سوزن در انبار کاه
کجاشو دیدی، تازه اولشه
قطره ای از دریا
گوشه کوچکی از چیزی
all that money go into the pockets of banks is only the tip of the iceberg compared to all that interest that is being generated
تمام آن پولی که بانک ها به جیب می ریزند در مقایسه با تمامی آن بهره در حال تولید "هیچ است/به چشم نمی آید"

مشتی نمونه خروار
Only a small part of a much larger problem or matter
ذره ای از خروار ( از یک مشکل یا موضوع بزرگ و جدی )
a small sign of a problem that is much larger
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس