the other day


اخیرا، چند روز (یا شب) پیش

جمله های نمونه

1. Uncle Hill asked about you the other day.
[ترجمه Amir] چند روز پیش عمو هیل در مورد تو سوال پرسید
|
[ترجمه مهتا] چند روز پیش عمو هیل در مورد تو سوال پرسید .
|
[ترجمه گوگل]عمو هیل روز قبل از شما پرسید
[ترجمه ترگمان] اون روز عمو \"هیل\" درباره تو سوال پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The other day we had some visitors from Switzerland.
[ترجمه ملوک] چند روز پیش ما چند تا بازدید کننده از سوئیس داشتیم.
|
[ترجمه گوگل]روز گذشته تعدادی بازدیدکننده از سوئیس داشتیم
[ترجمه ترگمان]آن روز ما از سوئیس بازدید کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I got a terrible shock the other day.
[ترجمه مهتا] من روز قبل شوک وحشتناکی گرفتم
|
[ترجمه گوگل]روز قبل شوک وحشتناکی گرفتم
[ترجمه ترگمان] اون روز شوکه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I had rather an odd experience the other day.
[ترجمه گوگل]روز گذشته تجربه عجیبی داشتم
[ترجمه ترگمان]آن روز تجربه عجیبی داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was in your area the other day.
[ترجمه گوگل]من روز قبل در منطقه شما بودم
[ترجمه ترگمان]اون روز تو your بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm sorry about the other day.
[ترجمه گوگل]بابت اون روز متاسفم
[ترجمه ترگمان]به خاطر اون روز متاسفم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I want to apologize for my rudeness the other day.
[ترجمه رضا] من میخوام به خاطر بی ادبی اونروزم عذرخواهی کنم
|
[ترجمه گوگل]می خواهم بابت بی ادبی روز گذشته عذرخواهی کنم
[ترجمه ترگمان] من می خوام که اون روز از بی ادبی من عذرخواهی کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Didn't I see you in the post office the other day?
[ترجمه گوگل]مگه اون روز تو اداره پست ندیدمت؟
[ترجمه ترگمان]اون روز تو رو توی اداره پست ندیدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I phoned your office the other day.
[ترجمه گوگل]روز قبل با دفترت تماس گرفتم
[ترجمه ترگمان]روز بعد به دفتر شما تلفن زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I saw her the other day.
[ترجمه گوگل]من او را روز دیگر دیدم
[ترجمه ترگمان] اون روز دیدمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I lost my temper with her the other day and it's been preying on my mind ever since.
[ترجمه گوگل]دیروز عصبانی شدم باهاش ​​و از اون موقع ذهنم رو مشغول کرده
[ترجمه ترگمان]اون روز با اون عصبانی بودم و از اون وقت تا حالا منو شکار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had her first heart attack the other day.
[ترجمه گوگل]او اولین حمله قلبی خود را روز دیگر تجربه کرد
[ترجمه ترگمان] اون روز اول حمله قلبی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She looked at the vendor who cheated her the other day with distaste.
[ترجمه گوگل]او با تنفر به فروشنده ای که روز پیش او را فریب داده بود نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به فروشنده نگاهی کرد که آن روز با بی میلی به او خیانت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You came to see me at my office the other day with a business proposition.
[ترجمه گوگل]شما با یک پیشنهاد کاری روز دیگر به دفتر من آمدید
[ترجمه ترگمان]اون روز اومدی توی دفترم که منو با یه پیشنهاد کاری ببینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I saw Rufus the other day.
[ترجمه گوگل]روز پیش روفوس را دیدم
[ترجمه ترگمان]آن روز روفوس را دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• a few days ago, not long ago

پیشنهاد کاربران

Recently
چند روز قبل
اون روز
فلان روز
اخیرا
چند روز/شب/هفته/ماه/سال/ساعت و . . . قبل
چند روز/شب/هفته/ماه/سال/ساعت و . . . پیش
A few days ago
چند روز پیش

بپرس