thankless

/ˈθæŋkləs//ˈθæŋkləs/

معنی: بیهوده، ناسپاس، حق ناشناس، ناشکر
معانی دیگر: حق نشناس، نمک نشناس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: thanklessly (adv.), thanklessness (n.)
(1) تعریف: not likely to receive appreciation or reward.

- a thankless task
[ترجمه گوگل] یک کار بی شکر
[ترجمه ترگمان] یک کار thankless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not feeling or showing appreciation; ungrateful.
متضاد: appreciative, grateful, thankful

- his thankless son
[ترجمه فرهادی] پسر ناسپاس/قدرنشناس
|
[ترجمه گوگل] پسر ناسپاسش
[ترجمه ترگمان] پسر thankless
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Nobody was keen to take on such a thankless task.
[ترجمه گوگل]هیچ کس مشتاق انجام چنین وظیفه ناسپاسی نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس مشتاق نبود چنین وظیفه ای را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Soccer referees have a thankless task.
[ترجمه گوگل]داوران فوتبال وظیفه ناسپاسی دارند
[ترجمه ترگمان]داوران فوتبال وظیفه thankless دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Keeping the children's rooms tidy is a thankless task/job.
[ترجمه گوگل]مرتب نگه داشتن اتاق کودکان یک کار/کار ناسپاس است
[ترجمه ترگمان]تمیز نگه داشتن اتاق های بچه ها یک کار و کار thankless است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was a thankless job, so we choked him off before long.
[ترجمه گوگل]این یک کار ناسپاس بود، بنابراین خیلی زود او را خفه کردیم
[ترجمه ترگمان]کار ظالمانه ای بود واسه همین قبل از اینکه طولانی بشه خفش کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Volunteers had the thankless task of distributing campaign leaflets.
[ترجمه گوگل]داوطلبان وظیفه ناسپاسی توزیع اعلامیه های مبارزاتی را داشتند
[ترجمه ترگمان]داوطلبان وظیفه thankless توزیع اعلامیه های تبلیغاتی را داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Cooking every day is a thankless task.
[ترجمه گوگل]آشپزی هر روز یک کار بی‌شکر است
[ترجمه ترگمان]پخت هر روز وظیفه ای فرعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They seldom labour their wits on thankless task.
[ترجمه گوگل]آنها به ندرت عقل خود را برای انجام کارهای ناسپاس به کار می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها به ندرت با کار thankless کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shakur has charisma, and, luckily, the less thankless role: at least his character has a vestige of scruples.
[ترجمه گوگل]شکور کاریزما دارد و خوشبختانه نقشی که کمتر ناسپاس است: حداقل شخصیت او بقایایی از ظلم‌ها دارد
[ترجمه ترگمان]Shakur دارای جذبه و ابهت بوده و خوشبختانه، نقش thankless کم تر دارد: حداقل شخصیت او نوعی وسواس دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Do-gooding is often tough, thankless work.
[ترجمه گوگل]انجام کارهای خوب اغلب کار سخت و بی‌شکر است
[ترجمه ترگمان]انجام دهید - gooding اغلب سخت و قدردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It seems an exhausting and thankless task.
[ترجمه گوگل]به نظر کار طاقت فرسا و ناسپاسی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که کار طاقت فرسا و طاقت فرسایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This president business is a pretty thankless job.
[ترجمه گوگل]این کسب‌وکار رئیس‌جمهور یک شغل کاملاً ناسپاس است
[ترجمه ترگمان]این کار رئیس جمهور شغل thankless است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In some ways that was a thankless task.
[ترجمه گوگل]از برخی جهات این یک کار ناسپاس بود
[ترجمه ترگمان]به طرقی که یک کار thankless بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Who on earth would volunteer for such a thankless task?
[ترجمه گوگل]چه کسی روی زمین برای چنین وظیفه ناسپاسی داوطلب می شود؟
[ترجمه ترگمان]چه کسی روی زمین داوطلب چنین کار ظالمانه ای خواهد شد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The thankless task of untangling fake votes from real ones falls to an electoral watchdog dominated by UN-appointed foreigners.
[ترجمه گوگل]وظیفه ناسپاس باز کردن آرای جعلی از آرای واقعی بر عهده یک ناظر انتخاباتی است که تحت سلطه خارجی های منصوب شده توسط سازمان ملل است
[ترجمه ترگمان]وظیفه thankless of رای جعلی از حساب های واقعی به یک ناظر انتخاباتی است که توسط خارجیان منصوب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیهوده (صفت)
unfruitful, ineffective, ineffectual, futile, useless, impracticable, vain, trifling, pointless, jejune, trivial, trashy, idle, bootless, inutile, thankless

ناسپاس (صفت)
recreant, disloyal, ungrateful, ingrate, thankless

حق ناشناس (صفت)
ungrateful, ingrate, thankless

ناشکر (صفت)
thankless

انگلیسی به انگلیسی

• ungrateful, unappreciative; unappreciated, unrewarding
a thankless job or task is one which is hard work and which is not appreciated by other people.

پیشنهاد کاربران

بی مزد
بی ارج و قرب
a thankless task = a difficult but necessary task
۱ - بی اجر و پاداش, بی فایده، عبث، بیهوده، ( در مورد کار و وظایف )
ungratifying, unrewarding ، unsolicited
• Galley slaves were condemned to perform menial and thankless tasks like manning the oars
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - ناشکر، ناسپاس، قدرنشناس ungrateful, unthankful
•A thankless child
• often times I found recording of new words on here as a thankless activity

بپرس