tenacious

/təˈneɪʃəs//tɪˈneɪʃəs/

معنی: سفت، محکم، چسبنده، سر سخت، استوار، مستحکم
معانی دیگر: نگهدار(نده)، رها نکننده، قرص، حافظ، از یاد نرفتنی، پر یاد، (حافظه) قوی، پایا، سخت، چسبناک، مقاوم، یکدنده، پیگیر، مصر، نستوه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tenaciously (adv.), tenaciousness (n.)
(1) تعریف: tending to cling to another substance or surface; adhesive; sticky.
مترادف: adhesive, gluey, sticky
مشابه: adherent, fast, gummy

- Glue is a tenacious substance.
[ترجمه گوگل] چسب یک ماده مقاوم است
[ترجمه ترگمان] چسب یک ماده سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: holding on or tending to hold on strongly or persistently (sometimes fol. by of).
مترادف: persevering, persistent, pertinacious
مشابه: enduring, resolute, steadfast

- That simply being cold can cause one to catch a cold is a false but tenacious idea.
[ترجمه گوگل] اینکه سرماخوردگی می تواند باعث سرماخوردگی فرد شود، ایده ای نادرست اما سرسخت است
[ترجمه ترگمان] این که فقط سرد بودن می تواند باعث شود فرد سرما بخورد، یک ایده غلط اما سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The elders of the village were tenacious of the old ways.
[ترجمه دکتر اچ] ریش سفیدان روستا به شیوه های قدیمی مصر بودند
|
[ترجمه گوگل] بزرگان روستا به شیوه های قدیمی سرسخت بودند
[ترجمه ترگمان] بزرگان روستا به روش های قدیمی سرسخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If you are tenacious, you may realize a dream that seems impossible.
[ترجمه گوگل] اگر سرسخت باشید، ممکن است رویایی را درک کنید که غیرممکن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] اگر سرسخت هستید، ممکن است رویایی را درک کنید که غیر ممکن به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: holding firmly together; not readily separated; cohesive.
مترادف: cohesive
مشابه: fused, sticking

(4) تعریف: retentive, as a person's memory.
مترادف: retentive

جمله های نمونه

1. tenacious resistance
مقاومت پیگیر

2. tenacious sputum
اخ و تف چسبناک

3. a tenacious grip
محکم در دست نگهداشتن

4. a tenacious memory
حافظه ی قوی

5. a tenacious wood
چوب سخت

6. We should be tenacious of our rights.
[ترجمه گوگل]ما باید نسبت به حقوق خود پافشاری کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید نسبت به حقوق مون سرسخت باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is regarded at the BBC as a tenacious and persistent interviewer.
[ترجمه گوگل]او در بی بی سی به عنوان یک مصاحبه کننده سرسخت و مداوم در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک مصاحبه کننده سرسخت و سرسخت به بی بی سی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The eagle seized its prey in a tenacious grip.
[ترجمه گوگل]عقاب طعمه خود را در یک چنگ محکم گرفت
[ترجمه ترگمان]عقاب طعمه خود را محکم در دست گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The baby took my finger in its tenacious little fist.
[ترجمه گوگل]بچه انگشت من را در مشت کوچک سرسختش گرفت
[ترجمه ترگمان]بچه انگشت مرا در مشت tenacious گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The party has kept its tenacious hold on power for more than twenty years.
[ترجمه ai] بچه انگشتم را در مشت کوچک و محکمش گرفت.
|
[ترجمه گوگل]این حزب بیش از بیست سال است که قدرت را با قدرت حفظ کرده است
[ترجمه ترگمان]این حزب بیش از بیست سال است که قدرت خود را بر سر قدرت حفظ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was the most tenacious politician in South Korea.
[ترجمه گوگل]او سرسخت ترین سیاستمدار کره جنوبی بود
[ترجمه ترگمان]او the سیاست مدار در کره جنوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As she pulled out the last tenacious staple, a cassette tape fell out into her lap.
[ترجمه گوگل]همانطور که آخرین مهره سرسخت را بیرون آورد، نوار کاست به دامانش افتاد
[ترجمه ترگمان]همان طور که آخرین staple را بیرون می کشید نوار کاست نوار کاست در دامن او افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even she was surprised at Gedge's tenacious loyalty to her ideology when she called at a local shop with him.
[ترجمه گوگل]حتی او از وفاداری سرسختانه گج به ایدئولوژی خود شگفت زده شد، زمانی که با او به یک مغازه محلی مراجعه کرد
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی که از یک فروشگاه محلی با او تماس گرفت، او از وفاداری سرسخت Gedge شگفت زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In more severe cases dyspnoea and tenacious nasal discharge are also present.
[ترجمه گوگل]در موارد شدیدتر تنگی نفس و ترشحات شدید بینی نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در موارد شدیدتر، تخلیه بینی و tenacious بینی نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He has a tenacious memory.
[ترجمه گوگل]او حافظه محکمی دارد
[ترجمه ترگمان] اون یه خاطره سرسخت داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She has been described by former co-workers as tenacious, humane(sentence dictionary), passionate and at times thin-skinned.
[ترجمه گوگل]همکاران سابق او را فردی سرسخت، انسانی (فرهنگ جملات)، پرشور و گاهی لاغر توصیف کرده اند
[ترجمه ترگمان]او توسط همکاران سابق به عنوان \" فرهنگ لغت (فرهنگ لغت)، احساساتی و در عین حال لاغر توصیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Tenacious tackling and a great display from Peter Canavan at full forward, ensured the Ranch always held the upper hand.
[ترجمه گوگل]تکل های سرسخت و نمایش عالی از پیتر کاناوان در فوروارد کامل باعث شد که رنچ همیشه دست بالا را داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کار Tenacious و نمایش بزرگی از پیتر Canavan در جلو، اطمینان می داد که مزرعه همیشه دست بالا را نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفت (صفت)
firm, able-bodied, stiff, horny, hard, rigid, fast, solid, dense, tough, tight, tenacious, thick, ironclad, stark, burly, brawny, beefy, chopping, tense, taut, wiry, hard-boiled, muscle-bound

محکم (صفت)
stable, firm, solid, dense, compact, compressed, adamantine, tough, strict, sturdy, strong, tight, tenacious, steel, secure, stout, frozen, substantial, buff, steady, well-set, meaty, pukka, pucka, two-handed

چسبنده (صفت)
adhesive, sticky, gummy, gooey, viscid, tenacious, inherent, innate

سر سخت (صفت)
headstrong, dogged, obstinate, tough, tenacious, vivid, vivacious, stubborn, recalcitrant, hardy, enduring, bull-headed, pigheaded, froward, die-hard, refractory, hard-bitten, hard-fought, incompliant, nine-lived, renitent, self-opinionated, stiff-necked, subsistent

استوار (صفت)
stable, firm, constant, solid, tenacious, sound, steel, sure, secure, immovable, steady, consistent, steadfast, two-handed

مستحکم (صفت)
firm, solid, strong, tenacious, well-found, fortified, well-appointed

تخصصی

[عمران و معماری] استوار - پرمقاومت

انگلیسی به انگلیسی

• taking by force, not easily loosened, stubborn
a tenacious person is very determined and does not give up easily.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : tenacity
صفت ( adjective ) : tenacious
قید ( adverb ) : tenaciously
سرسخت و مقاوم
resilient
Woman in love can be quite tenacious
relentless
سَرسخت
Victory belongs to the most tenacious
پیروزی از آنِ سرسخت ترین ( ها ) ست.
Hard working
سمج - کنه - مستحکم و پایدار - مصمم - جدی
Goth people are tough and tenacious
I can't imagine a group more ideally suited for marriage
سِمِج
دقیق
سیریش،
ول نکن ( :
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس