telly

/ˈteli//ˈteli/

معنی: تلویزیون
معانی دیگر: (انگلیس) مخفف: television

جمله های نمونه

1. You've got the telly on too loud.
[ترجمه گوگل]شما تلویزیون را خیلی بلند صدا کرده اید
[ترجمه ترگمان]تلویزیون را خیلی بلند کرده ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We just slobbed out in front of the telly last night.
[ترجمه گوگل]ما همین دیشب جلوی تلوزیون بیرون رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما تازه دیشب جلوی تلویزیون بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Is there anything good on telly?
[ترجمه گوگل]آیا چیز خوبی در تلویزیون وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]تلویزیون خوب است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We plonked ourselves down in front of the telly and opened a couple of beers.
[ترجمه گوگل]جلوی تلویزیون نشستیم و چند آبجو باز کردیم
[ترجمه ترگمان]خودمان را جلوی تلویزیون جمع کردیم و یک جفت آبجو باز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She plonked herself down in front of the telly.
[ترجمه گوگل]خودش را جلوی تلويزيون خم كرد
[ترجمه ترگمان]او خودش را جلوی تلویزیون دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is there anything good on the telly tonight?
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون امشب چیز خوبی دارد؟
[ترجمه ترگمان]امشب توی تلویزیون چیز خوبی هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Is there anything good on telly tonight?
[ترجمه گوگل]آیا تلویزیون امشب چیز خوبی دارد؟
[ترجمه ترگمان]امشب تو تلویزیون چیز خوبی هست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She'd do anything to get on the telly.
[ترجمه گوگل]او هر کاری می‌کرد تا به تلویزیون برسد
[ترجمه ترگمان]او هر کاری برای رفتن بر روی تلویزیون می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They wanted to get home to watch telly.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند برای تماشای تلویزیون به خانه برگردند
[ترجمه ترگمان]آن ها می خواستند که تلویزیون تماشا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They really dragged just watching telly, and everyone wanted to watch the soap operas and sit coms.
[ترجمه گوگل]آنها واقعاً فقط به تماشای تلویزیون کشیده می‌شوند و همه می‌خواستند سریال‌ها و سریال‌های تلویزیونی را تماشا کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعا تلویزیون تماشا می کردند، و همه می خواستند the را تماشا کنند و بنشینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A favourite haunt of telly aristocracy is Ilha de Caras-the Island of Faces-a private isle for celebrities.
[ترجمه گوگل]محل مورد علاقه اشراف تلویزیونی ایلها د کاراس - جزیره چهره ها - جزیره خصوصی برای افراد مشهور است
[ترجمه ترگمان]پاتوق محبوب آریستوکراسی Ilha de Caras - جزیره چهره ها - جزیره خصوصی برای افراد مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The telly faded, the shoddy oilcloth vanished,(sentence dictionary) the beautiful sunshine we were missing was forgotten.
[ترجمه گوگل]تلویزیون پژمرده شد، پارچه روغنی نامرغوب ناپدید شد، (فرهنگ جملات) آفتاب زیبایی که از دست داده بودیم فراموش شد
[ترجمه ترگمان]تلویزیون محو شده بود، آب oilcloth از بین رفته بود (فرهنگ لغت)، آفتاب زیبایی که از دست رفته بودیم، فراموش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She just carries on watching the telly.
[ترجمه گوگل]او فقط به تماشای تلویزیون ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]فقط تلویزیون را نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If he didn't become a telly millionaire turning out musical trash they could be flogged for a few pounds.
[ترجمه گوگل]اگر او تبدیل به یک میلیونر تلویزیونی نمی شد که آشغال های موسیقی را بیرون می آورد، می توانستند برای چند پوند شلاق بخورند
[ترجمه ترگمان]اگر او یک میلیونر تلویزیونی نمی شد، trash را که می توانستند برای چند پوند شلاق بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Telly snobs will, of course, dismiss the show as lightweight, contrived pap.
[ترجمه گوگل]اسنوب های تلویزیونی، البته، نمایش را به عنوان یک پاپ سبک وزن و ساختگی رد می کنند
[ترجمه ترگمان]بدیهی است که مد روز هم این نمایش را کم خواهد کرد و با بام کار را سبک و سبک انجام خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلویزیون (اسم)
video, television, telly

انگلیسی به انگلیسی

• device which receives television signals and displays them as pictures and sound (british)
a telly is the same as a television; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس