tattle

/ˈtætl̩//ˈtætl̩/

معنی: یاوه، حرف مفت، فاش کردن، سخن چینی کردن، دری وری گفتن
معانی دیگر: خبر چینی کردن، افشاگری کردن، لودادن، دهان لقی کردن، حرف مفت زدن، یاوه گفتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tattles, tattling, tattled
• : تعریف: to reveal secrets of or disclose information about another person, usu. out of malice; inform against another.
مترادف: inform, rat, squeal
مشابه: gossip, sing, spill the beans, talk, tell
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: tattle on
• : تعریف: to reveal by talking idly.
مترادف: blab
مشابه: betray, blurt out, disclose, give away, reveal, tell

- She tattled his secrets to all her friends.
[ترجمه گوگل] او اسرار او را برای همه دوستانش فاش کرد
[ترجمه ترگمان] اون رازهای خودش رو برای همه دوستاش معرفی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: tattlingly (adv.)
• : تعریف: the act of tattling.
مترادف: blab, informing, ratting, squealing
مشابه: gossip, gossiping

جمله های نمونه

1. It's marketed under the trade name "Tattle".
[ترجمه گوگل]این با نام تجاری "Tattle" به بازار عرضه می شود
[ترجمه ترگمان]این بازار تحت نام تجاری \"تتل\" به بازار عرضه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She tattled on her estranged husband.
[ترجمه گوگل]او با شوهرش که از او جدا شده بود صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] اون با شوهرش estranged کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Robert is always tattling on me for things I didn't do.
[ترجمه Neda] رابرت همیشه بدگویی من رو میکنه راجع به کارهایی که نکردم.
|
[ترجمه گوگل]رابرت همیشه به خاطر کارهایی که انجام نداده ام سرزنش می کند
[ترجمه ترگمان]رابرت همیشه به خاطر کارهایی که انجام ندادم، از من حرفی نمی زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She tattled endlessly about dress.
[ترجمه گوگل]او بی وقفه در مورد لباس صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]او پیوسته درباره لباس صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Martin tattled his secrets.
[ترجمه گوگل]مارتین رازهایش را فاش کرد
[ترجمه ترگمان]مارتین رازهای خودش رو میگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Tattling about him over the teacups.
[ترجمه گوگل]سر فنجان های چای درباره او حرف می زنند
[ترجمه ترگمان]از روی فنجان چای به اطراف نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She had only the power to tattle on us, and really not even that.
[ترجمه گوگل]او فقط این قدرت را داشت که با ما حرف بزند، و واقعاً حتی آن را هم نداشت
[ترجمه ترگمان]او فقط قدرتش را داشت که در مورد ما حرف بزند، و واقعا هم این کار را نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Graham : Well It 'sounds like office tittle tattle to me . I just don't believe it.
[ترجمه گوگل]گراهام: خب این به نظر من شبیه یک کار اداری است من فقط آن را باور نمی کنم
[ترجمه ترگمان]خوب به نظر می رسه که tittle برای من حرف نمیزنن فقط باورم نمی شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. " Well, go and tattle and see if I care, " replied Scarlett.
[ترجمه گوگل]اسکارلت پاسخ داد: "خب، برو و حرف بزن و ببین برایم مهم است یا نه "
[ترجمه ترگمان]اسکارلت جواب داد: خب، برو و حرف بزن ببین که من اهمیت می دم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Well - directed tittle - tattle may easily causes its victim to lose his or her livelihood.
[ترجمه گوگل]لقب به خوبی کارگردانی شده - لحن زدن ممکن است به راحتی باعث شود قربانی خود معیشت خود را از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]شایعه خوب شایعه ممکن است باعث شود که قربانی خود زندگی خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instead, it was often associated with tattle - telling, betrayals, alienations, dangers and estrangements, etc.
[ترجمه گوگل]در عوض، اغلب با سخن گفتن، خیانت، بیگانگی، خطرات و بیگانگی و غیره همراه بود
[ترجمه ترگمان]در عوض، اغلب مرتبط با شایعه پراکن، خیانت، alienations، خطرات، و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Well? Or are you going to tattle and get me in trouble again?
[ترجمه گوگل]خوب؟ یا میخوای دوباره من رو به دردسر بیاندازی؟
[ترجمه ترگمان]خوب؟ یا می خو ای حرف بزنی و بازم منو به دردسر بندازی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When kids tattle, they carry the stuffed tail with them for a portion of the day.
[ترجمه گوگل]وقتی بچه‌ها قلاب می‌زنند، دم پر شده را برای بخشی از روز با خود حمل می‌کنند
[ترجمه ترگمان]زمانی که کودکان سخن چینی می کنند، دم پر شده را برای بخشی از روز باخود حمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When they come tattle I ask them if it's a medical emergency.
[ترجمه گوگل]وقتی می‌آیند، از آنها می‌پرسم که آیا این یک اورژانس پزشکی است؟
[ترجمه ترگمان]از آن ها می پرسم که اگر موضوع اورژانسی پزشکی است، از آن ها می پرسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

یاوه (اسم)
nonsense, hooey, froth, babble, balderdash, idle talk, gammon, tattle

حرف مفت (اسم)
idle talk, guffaw, small talk, tattle, lockman

فاش کردن (فعل)
utter, give away, tell, unfold, reveal, disclose, manifest, descry, babble, divulge, betray, squeal, tattle, peach, uncloak

سخن چینی کردن (فعل)
tittle-tattle, chit-chat, flap about, gossip, tattle, wiggle-waggle

دری وری گفتن (فعل)
tattle, flap

انگلیسی به انگلیسی

• chattering, prattling, gossiping
chatter, prattle, gossip

پیشنهاد کاربران

چغلی کردن.
عمل گفتن به یکی از مقامات که یکی کاری بدی کرده ( به ویژه در بین بچه ها کاربرد داره که یه بچه بقیه گروه یا فرد دیگه ای رو به مقامات بالا مثل یه مدیر یا معلم لو میده یا میفروشه ) .
مثال:
?Did you tattle on us to the teacher
چوغولی کردن
شایعه. سخن چین

بپرس