taper

/ˈteɪpər//ˈteɪpə/

معنی: شمع مومی، باریک شونده، نوک تیز، مخروطی، باریک شدن، مخروطی شدن
معانی دیگر: (کاهش تدریجی در ضخامت یا پهنا) تیز شدگی، تیزی، سوزنسری، (کم کم) باریک کردن یا شدن، نوک تیز کردن یا شدن، سوزنسر کردن یا شدن، (کم کم) کاهش یافتن، کم شدن، شمع (به ویژه شمع باریک)، (وسیله ی روشن کردن شمع و چراغ) فتیله ی مومی، فروزانه، افروزگر، مشعلچه، نورکم، سوسو، چشمک، کوره نور، هرمی، (کاهش تدریجی در فعالیت یا نیرو و غیره) کماست، کم کاهی

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tapers, tapering, tapered
(1) تعریف: to narrow, as toward a point.
مترادف: narrow
متضاد: widen
مشابه: condense, constrict, contract, diminish, thin

- The pants taper at the ankles.
[ترجمه گوگل] شلوار در مچ پا مخروطی می شود
[ترجمه ترگمان] پاچه های شلوارش تا قوزک پا شکسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to dwindle or diminish, as to a complete stop.
مترادف: decrease, diminish, dwindle, fade, wane
متضاد: swell
مشابه: abate, dissipate, lessen, subside

- The conversation tapered into silence.
[ترجمه گوگل] مکالمه به سکوت ختم شد
[ترجمه ترگمان] گفتگو به خاموشی گرایید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause to narrow at one end.
مترادف: narrow, slim
مشابه: contract, reduce, thin

(2) تعریف: to cause to dwindle or gradually come to a stop (often fol. by off).
مترادف: abate, diminish, dwindle
متضاد: increase
مشابه: attenuate, decrease, lessen, reduce, shrink

- She tapered off her contributions to the charity.
[ترجمه محسن] او کمک به خیریه را به تدریج کاهش داد.
|
[ترجمه گوگل] او کمک های خود را به خیریه کاهش داد
[ترجمه ترگمان] او سهم خود را به موسسه خیریه واگذار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a long thin candle.
مترادف: candle

(2) تعریف: a long coated wick used to light candles or oil lamps.
مترادف: wick
مشابه: light

(3) تعریف: a gradual decrease in width, thickness, strength, or the like.
مترادف: constriction, contraction, narrow, shrink
مشابه: decrease, diminution, dip, drop, reduction

جمله های نمونه

1. the taper of a pyramid
تیز شدن نوک هرم

2. Unlike other trees, it doesn't taper very much. It stays fat all the way up.
[ترجمه گوگل]بر خلاف سایر درختان، خیلی مخروطی نمی شود تا آخر چاق می ماند
[ترجمه ترگمان]بر خلاف درختان دیگر، زیاد طول نمی کشد این همه راه رو چاق می مونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Immigration is expected to taper off.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که مهاجرت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مهاجرت خاموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We should taper off the amount of time given to work.
[ترجمه گوگل]ما باید مدت زمانی که برای کار در نظر گرفته می شود را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مقدار زمان داده شده به کار را فراموش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She lit the gas with a taper.
[ترجمه گوگل]گاز را با مخروطی روشن کرد
[ترجمه ترگمان]گاز را با شمع روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The box contained a taper to light each firework.
[ترجمه گوگل]جعبه حاوی مخروطی برای روشن کردن هر آتش بازی بود
[ترجمه ترگمان]جعبه محتوی شمعی بود که هر وسیله آتش بازی را روشن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Taper the shape of your eyebrows towards the outer corners.
[ترجمه گوگل]شکل ابروهای خود را به سمت گوشه های بیرونی باریک کنید
[ترجمه ترگمان]با ابروهای درهم کشیده به گوشه بیرونی eyebrows نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The jeans taper towards the ankle.
[ترجمه گوگل]شلوار جین به سمت مچ پا خم می شود
[ترجمه ترگمان]شلوار جینش به سمت قوزک پا خم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Personal investments do also qualify for taper relief but they must be held for much longer periods than business assets.
[ترجمه گوگل]سرمایه‌گذاری‌های شخصی نیز واجد شرایط کاهش کاهش هستند، اما باید برای دوره‌های بسیار طولانی‌تری نسبت به دارایی‌های تجاری نگهداری شوند
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری های شخصی نیز برای کاهش آسایش برخوردارند، اما باید برای مدت زمان طولانی تری نسبت به دارایی های کسب وکار در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It has small white flowers, and leaves that taper to a sharp point.
[ترجمه گوگل]گلهای سفید کوچکی دارد و برگهایی که تا نوک تیز مخروطی هستند
[ترجمه ترگمان]این شاخه گل سفید کوچکی دارد و برگ ها را به نقطه ای شارپ منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A lighted taper appeared in mid-air, right beside him.
[ترجمه گوگل]یک نوار روشن در هوا، درست در کنار او ظاهر شد
[ترجمه ترگمان]شمعی روشن در میان هوا پدیدار شد، درست کنار او
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It meant three or four degrees of taper on most surfaces, cylindrical surfaces slightly conical.
[ترجمه گوگل]این به معنای سه یا چهار درجه مخروطی در بیشتر سطوح بود، سطوح استوانه ای کمی مخروطی شکل
[ترجمه ترگمان]این به معنی سه یا چهار درجه شمع در بیشتر سطوح بود، سطوح استوانه ای کمی مخروطی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Now that there is a taper, they complain just as loudly.
[ترجمه گوگل]حالا که تپر هست به همین بلندی گلایه می کنند
[ترجمه ترگمان]حالا که شمعی در دست دارد، با صدای بلند شکایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a scrape as she brought a taper forth from a tin box and leaned towards the fire to light it.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او یک مخروط از جعبه حلبی بیرون آورد و به سمت آتش خم شد تا آن را روشن کند، خراش ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]یک خراش از جعبه حلبی بیرون آورد و به سوی بخاری خم شد تا آن را روشن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A patented taper roller bearing in the drum is also said to give easy assembly and dismantling.
[ترجمه گوگل]همچنین گفته می شود که یک یاتاقان غلتکی مخروطی ثبت شده در درام، مونتاژ و جداسازی آسان را فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]همچنین گفته می شود که یک غلتک پلاستیکی انحصاری که در طبل قرار دارد نیز گفته می شود که مونتاژ و مونتاژ آسانی خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شمع مومی (اسم)
taper, wax

باریک شونده (صفت)
taper

نوک تیز (صفت)
picked, sharp, glochidiate, acuminate, taper, lanceolate, horned, subulate, acute, peaked, pungent, ogival

مخروطی (صفت)
taper, conic, conical

باریک شدن (فعل)
taper, narrow, funnel, ribbon

مخروطی شدن (فعل)
taper, spire, taper out

تخصصی

[عمران و معماری] اریب - باریک شو
[برق و الکترونیک] منحنی تغییر شیوه توزیع مقاومت در آلمان پتانسیومتر یا رئوستا . توزیع یکنواخت با مقاومت در واحد طول یکسان در المنت، تغییر خطی نامیده می شود . توزیع غیر یکنواخت ان را نیز غیر خطی می نامند /
[زمین شناسی] باریک ساز
[نساجی] شیب - نوک تیز - مخروطی شدن - شیب دو سربوبین حاوی نیمچه نخ
[ریاضیات] مجموعه نوار
[آمار] باریک ساز

انگلیسی به انگلیسی

• slender candle; gradual lessening of width
gradually decrease in width or thickness at one end; diminish gradually; make thinner at one end; cause to diminish gradually
gradually decreasing in width or thickness
something that tapers gradually becomes thinner at one end.
if something tapers off, it gradually becomes much smaller in size or quantity.

پیشنهاد کاربران

مخروطی شدن، ( با افزایش ارتفاع، باریک شدن )
V - taper
اصطلاح بدنسازی
فیزیک بدنی که از شانه به پایین یعنی کمر عرض مثل V بتدریج کاهش می یابد یعنی شانه ها نسبت کمر پهن تر اند
( کاهش با ر )
درواقع یک استراتژی تمرینی هست
taper ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: لچکی 4
تعریف: قطعه‏ای از راه که برای همساز شدن جهت و سرعت حرکت وسایل نقلیۀ ورودی با جهت و سرعت حرکت وسایل نقلیۀ راه اصلی ساخته شود
TAPER:کم کاهی
TAPERING: کم کاهش

کم کم کاهش یافتن و کم شدن.
تعدیل کردن
tapered scale بصورت تصاعدی

بپرس