talk into

/tɔk ˈɪntu//tɔk ˈɪntu/

(با حرف) کسی را به کاری گماشتن، واداشتن، راضی کردن، قانع کردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to convince someone to do something.

- I needed to study, but Bill talked me into going to a movie.
[ترجمه مینا] نیاز به مطالعه داشتم اما بیل منو قانع کرد بریم یه فیلم ببینیم
|
[ترجمه جلیل جعفری] من درس داشتم، منتها بیل گیر داد که بریم فیلم ببینیم.
|
[ترجمه گوگل] من باید درس بخوانم، اما بیل از من خواست که به سینما بروم
[ترجمه ترگمان] باید درس میخوندم، اما بیل بهم گفت برم فیلم ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Baldwin, the poor schlemiel, is talked into committing a murder, which he botches badly.
[ترجمه گوگل]از بالدوین، شلمیل بیچاره، صحبت می شود که مرتکب قتلی شود، که او به طرز بدی آن را خراب می کند
[ترجمه ترگمان]بالدوین، schlemiel بیچاره در حال ارتکاب یک قتل است که او بد خلق کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. At his most impressionable, Nicholas allowed himself to be talked into publicity stunts that horribly backfired.
[ترجمه گوگل]نیکلاس در تاثیرگذارترین حالت خود، به خود اجازه داد تا با شیرین کاری های تبلیغاتی صحبت کند که به طرز وحشتناکی نتیجه معکوس داشت
[ترجمه ترگمان]نیکلای در نهایت تاثر به خود اجازه داد که در نمایش های تبلیغاتی که به طور وحشتناکی سرکوب شده بود سخن بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The user makes a local call to dial into the Internet, then talks into a microphone.
[ترجمه گوگل]کاربر یک تماس محلی برای شماره گیری به اینترنت برقرار می کند، سپس با میکروفون صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]کاربر یک تماس محلی را برای شماره گیری اینترنت برقرار می کند و سپس با میکروفن صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Omar and her mother sat at the kitchen table talking through the afternoon, talking into the night, talking and talking.
[ترجمه گوگل]عمر و مادرش پشت میز آشپزخانه نشسته بودند و تا بعد از ظهر صحبت می کردند، تا شب صحبت می کردند، صحبت می کردند و صحبت می کردند
[ترجمه ترگمان]عمر و مادرش پشت میز آشپزخانه نشسته بودند و از بعد از ظهر با هم صحبت می کردند و با هم صحبت می کردند و حرف می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But he was apparently talked into selling it by a mystery man for just one pound.
[ترجمه گوگل]اما ظاهراً یک مرد مرموز با او صحبت کرده بود که آن را فقط به قیمت یک پوند بفروشد
[ترجمه ترگمان]اما ظاهرا با فروش آن توسط یک مرد مرموز برای یک پوند حرف زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He seemed to be reciting, talking into a Dictaphone.
[ترجمه گوگل]انگار داشت تلاوت می کرد و با دیکتافون صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دارد می خواند، با صدای ضبط شده حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We talked into the night.
[ترجمه گوگل]تا شب حرف زدیم
[ترجمه ترگمان] شب با هم حرف زدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. When you talk into a mobile telephone.
[ترجمه گوگل]وقتی با تلفن همراه صحبت می کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که با تلفن همراه صحبت می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some voters are skeptical about the DPJ's ability to turn such talk into action.
[ترجمه گوگل]برخی از رای دهندگان در مورد توانایی DPJ برای تبدیل چنین صحبت هایی به عمل تردید دارند
[ترجمه ترگمان]برخی از رای دهندگان نسبت به توانایی DPJ در تغییر این بحث تردید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. More than two hundred students were in the classroom, the professor had to talk into microphone.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست دانشجو در کلاس بودند، استاد مجبور شد با میکروفون صحبت کند
[ترجمه ترگمان]بیش از دویست دانش آموز در کلاس بودند، پروفسور مجبور بود در میکروفن صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What you do is you press this button, Daddy, and then you talk into it.
[ترجمه گوگل]کاری که شما انجام می دهید این است که این دکمه را فشار می دهید، بابا، و سپس با آن صحبت می کنید
[ترجمه ترگمان]کاری که می کنی این است که این دکمه را فشار بدهی، بابا، و بعد با آن حرف می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

متقاعد کردن به انجام کاری
متضادش talk out of به معنی متقاعد کردن به انجام ندادن کاری
متقاعد کردن
synonym of persuade or convince
to persuade someone to do something
تشویق کردن به انجام کاری، متقاعد کردن به انجام کاری، قبولاندن به انجام کاری
how could you talk yourself into cheating on the exam?
چطور به خودت قبولاندی که در امتحان تقلب کنی؟ ( یا چطور خودت را راضی کردی که در امتحان تقلب کنی؟ )
...
[مشاهده متن کامل]

I managed to talk my family into moving to another country from IRAN
من موفق شدم خانواده ام را راضی کنم که از ایران به کشور دیگر مهاجرت کنیم.

مجبور کردن. کسی را به کاری وادار کردن

بپرس