take the liberty

انگلیسی به انگلیسی

• allow oneself to, feel free to -

پیشنهاد کاربران

با اجازه خودم ( کاری را انجام دادن )
بدون اجازه یا تأیید کسی کاری کردن ( کاری که انجامش یا عواقب انجامش به دیگری مربوطه )
مثلاً وقتی کارت بانکی دوستم دست منه و من بدون اطلاع اون یه ویلا اجاره کردم:
I took liberty of renting this villa.
با اجازه خودم این ویلا رو اجاره کردم.
به صورت خودمختار
به اختیار خودم
از قبل ترتیب کاری رو دادن ( قبل اینکه کسی کاری رو درخواست کرده باشه ما اون کار رو برای اون شخص انجام بدیم )
I took the liberty of booking theatre seats for us.

بپرس