take effect


قابل اجرا بودن، به قوت (قانونی) رسیدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to start functioning or operating.
مترادف: begin, start

جمله های نمونه

1. The medicine started to take effect after a few minutes.
[ترجمه erfundn] بعد از چند دقیقه دارو شروع به اثر کردن کرد
|
[ترجمه گوگل]بعد از چند دقیقه دارو شروع به اثر کرد
[ترجمه ترگمان]دارو بعد از چند دقیقه شروع به کار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The prescribed medicine failed to take effect.
[ترجمه گوگل]داروی تجویز شده تاثیری نداشت
[ترجمه ترگمان]پزشکی که پیش از این تجویز شده بود نتوانست اثر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The anaesthetic began to take effect.
[ترجمه گوگل]داروی بیهوشی شروع به اثر کرد
[ترجمه ترگمان]داروی بی هوشی اثرش را گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The suspension of fighting is to take effect at 6 am on Monday.
[ترجمه گوگل]تعلیق درگیری ها از ساعت 6 صبح روز دوشنبه اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]تعلیق جنگ در ساعت ۶ صبح روز دوشنبه به اجرا در خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The traffic laws don't take effect until the end of the year.
[ترجمه گوگل]قوانین راهنمایی و رانندگی تا پایان سال اجرایی نمی شود
[ترجمه ترگمان]قوانین ترافیک تا پایان سال اجرایی نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The morphine was starting to take effect and the pain eased.
[ترجمه گوگل]مورفین شروع به تأثیرگذاری کرده بود و درد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]مورفین شروع به نافذ شدن کرد و درد تسکین یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The methadone is beginning to take effect.
[ترجمه گوگل]متادون شروع به تأثیرگذاری کرده است
[ترجمه ترگمان]متادون در حال اجرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. After that it will take effect and will remain on your file for six years.
[ترجمه گوگل]پس از آن اعمال می شود و به مدت شش سال در پرونده شما باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، به مدت شش سال بر روی پرونده شما باقی خواهد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The proposed regulations would take effect next year.
[ترجمه گوگل]مقررات پیشنهادی از سال آینده اجرایی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]مقررات پیشنهادی در سال آینده اجرا خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bill would take effect after receiving the assent of President Ghulam Ishaq Khan.
[ترجمه گوگل]این لایحه پس از دریافت موافقت رئیس جمهور غلام اسحاق خان اجرا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این لایحه پس از دریافت موافقت رئیس جمهور غلام اسحاق خان به اجرا در خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A mandate probably would not take effect until later, said David Moulton, chief of staff for Rep.
[ترجمه گوگل]دیوید مولتون، رئیس دفتر نماینده، گفت که یک دستور احتمالاً تا بعداً اجرایی نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]دیوید Moulton، رئیس ستاد نماینده مجلس، گفت که این حکم احتمالا تا بعد از آن اجرا نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The ban will take effect in November.
[ترجمه گوگل]این ممنوعیت از ماه نوامبر اجرایی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این ممنوعیت در ماه نوامبر اجرا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Association would strongly recommend that they should take effect at the earliest in January of the following year.
[ترجمه گوگل]انجمن اکیدا توصیه می کند که آنها باید در اوایل ژانویه سال بعد اجرایی شوند
[ترجمه ترگمان]این انجمن قویا توصیه می کند که آن ها باید در اوایل ژانویه سال بعد اجرایی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The controversial bike-helmet law will take effect January
[ترجمه گوگل]قانون بحث برانگیز کلاه ایمنی دوچرخه در ژانویه اجرایی می شود
[ترجمه ترگمان]قانون بحث برانگیز ایمنی دوچرخه در ماه ژانویه اجرا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The law will take effect pending two more public hearings.
[ترجمه گوگل]این قانون تا دو جلسه عمومی دیگر اجرایی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این قانون در انتظار دو جلسه استماع عمومی دیگر اجرا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حقوق] به مرحله اجرا درآمدن، قطعیت یافتن، قابل اجرا شدن
[ریاضیات] اجرا شدن، انجام گرفتن

انگلیسی به انگلیسی

• come into force, become effective

پیشنهاد کاربران

در برخی مواقع افزایش یافتن معنا می دهد
کاربردی شبیه شروع اجرا شدن قانون و رسمیت یافتن قانون هم داره.
اثر کردن
مؤثر واقع شدن
به قوت قانونی رسیدن
to begin to work or become effective
to begin to impact sb or sth
have the intended result
کارگر افتادن

بپرس