tailed

/ˈteɪld//teɪld/

(معمولا در ترکیب) دارای دم بخصوص

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a tail of a certain kind (usu. used in combination).

- a bobtailed cat
[ترجمه گوگل] یک گربه با دم
[ترجمه ترگمان] یک گربه انگلیسی نژاد انگلیسی است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- white-tailed deer
[ترجمه گوگل] آهوی دم سفید
[ترجمه ترگمان] گوزن دم سفید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he tailed a kite for his son
برای پسرش به یک بادبادک دنباله چسباند.

2. i tailed the spy to the restaurant
من جاسوس را محرمانه تا رستوران تعقیب کردم.

3. long tailed
دم دراز

4. ali's voice tailed off as he walked away
همین طور که علی از ما دور می شد صدای او کم کم ضعیف تر می شد.

5. the storm tailed off
توفان کم کم از بین رفت.

6. the bricks are tailed into the concrete wall
آجرها را از ته در دیوار بتونی کار گذاشته اند.

7. The shower tailed off into a drizzle.
[ترجمه گوگل]حمام در دم فرو رفت
[ترجمه ترگمان]باران به نم نم باران باریدن گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His voice tailed off as he drifted into sleep.
[ترجمه گوگل]وقتی به خواب رفت صدایش قطع شد
[ترجمه ترگمان]صدایش همچنان که به خواب می رفت صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The third group tailed off behind.
[ترجمه گوگل]گروه سوم عقب افتادند
[ترجمه ترگمان]گروه سوم عقب ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Officers had tailed the gang from London during a major undercover inquiry.
[ترجمه گوگل]افسران این باند را از لندن در جریان یک تحقیق مخفی بزرگ بیرون آورده بودند
[ترجمه ترگمان]افسران در طی یک تحقیق مخفی بزرگ، باند را از لندن دنبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Traffic tailed back for 15 miles when the road was blocked by an accident.
[ترجمه گوگل]هنگامی که جاده بر اثر تصادف مسدود شد، ترافیک به مدت 15 مایل کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]زمانی که جاده با یک تصادف مسدود شد، ترافیک به مدت ۱۵ مایل عقب نشینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Owing to little response, his speech tailed off to a hesitant end.
[ترجمه گوگل]به دلیل پاسخ کم، سخنرانی او به پایانی مردد کشیده شد
[ترجمه ترگمان]به خاطر پاسخ کمی، سخنرانی او به پایان مردد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His voice tailed away in the bitter cold air.
[ترجمه گوگل]صدایش در هوای سرد تلخ از بین رفت
[ترجمه ترگمان]صدایش در هوای سرد و تلخ ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some boys tailed after the parade.
[ترجمه گوگل]چند پسر بعد از رژه دم زدند
[ترجمه ترگمان] بعضی پسرها بعد از رژه رفتن دنبالش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Last year, economic growth tailed off to below four percent.
[ترجمه گوگل]سال گذشته رشد اقتصادی به زیر چهار درصد رسید
[ترجمه ترگمان]سال گذشته رشد اقتصادی به کم تر از ۴ درصد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• having a tail
-tailed combines with adjectives to form new adjectives which describe the type of tail that an animal has.

پیشنهاد کاربران

tailed ( in adjectives ) =having the type of tail mentioned, e. g. a white - tailed eagle
tailed
دنباله
To tail someone means to follow close behind them and watch where they go and what they do.

بپرس