tactician

/tækˈtɪʃn̩//tækˈtɪʃn̩/

معنی: متخصص فنون جنگی، ماهردرفنون جنگی، جنگفن گر، با تدبیر، رزم ارا
معانی دیگر: رزم آرا، لشکر آرا، ویژه گر فنون رزمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one skilled in using or devising tactics.

جمله های نمونه

1. He is a great tactician, but an inadequate strategist.
[ترجمه گوگل]او یک تاکتیکیست بزرگ، اما یک استراتژیست ناکافی است
[ترجمه ترگمان]او یک tactician بزرگ است، اما یک استراتژیست ناکافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is an extremely astute political tactician.
[ترجمه گوگل]او یک تاکتیک سیاسی بسیار زیرک است
[ترجمه ترگمان]او یک tactician سیاسی بسیار دقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even the simplest tactician knew that.
[ترجمه گوگل]حتی ساده‌ترین تاکتیک‌دان هم این را می‌دانست
[ترجمه ترگمان]حتی ساده ترین tactician هم این را می دانست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is such a fine player and tactician.
[ترجمه گوگل]او بازیکن و تاکتیکی خوبی است
[ترجمه ترگمان]او بازیکن fine و tactician است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The investigation into his former tactician, Gary Jobson, was begun because Koch believed Jobson was publishing privileged information.
[ترجمه گوگل]تحقیقات در مورد تاکتیک‌دان سابق او، گری جابسون، به این دلیل آغاز شد که کخ معتقد بود جابسون اطلاعات ممتازی را منتشر می‌کرد
[ترجمه ترگمان]تحقیقات در مورد tactician سابق او، گری Jobson، شروع شد، زیرا کوچ بر این باور بود که Jobson اطلاعات ممتازی را منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was also a masterful legislative tactician.
[ترجمه گوگل]او همچنین یک تاکتیک نویس ماهر بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک tactician legislative بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gould, always a nimble tactician, has also moved leftwards in the course of his campaign.
[ترجمه گوگل]گولد که همیشه یک تاکتیک دان زیرک بود، در جریان مبارزات انتخاباتی خود نیز به سمت چپ حرکت کرده است
[ترجمه ترگمان]خانم گولد که همیشه متخصص tactician بود در دوره اردو کشی leftwards حرکت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Steel himself was a noted tactician, more concerned with manoeuvre than with policy-making, a style appropriate for the parliamentary situation.
[ترجمه گوگل]خود استیل تاکتیک‌دان مشهوری بود که بیشتر به مانور می‌پرداخت تا سیاست‌گذاری، سبکی مناسب با شرایط پارلمان
[ترجمه ترگمان]خود فولاد یکی از tactician برجسته بود که بیشتر نسبت به مانور دادن نگران بود تا سیاست گذاری، یک سبک مناسب برای وضعیت پارلمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fox remains the best tactician in the game here.
[ترجمه گوگل]فاکس در اینجا بهترین تاکتیکیست بازی است
[ترجمه ترگمان]فاکس بهترین tactician در این بازی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The skillful tactician may be likened to the shuai - jan.
[ترجمه گوگل]تاکتیک‌دان ماهر را می‌توان به شوآی جان تشبیه کرد
[ترجمه ترگمان]شیوه tactician ماهر را می توان به the - ژانویه تشبیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However the bald-headed tactician has stated that he has received no approach from West London.
[ترجمه گوگل]با این حال، تاکتیک‌دان سر کچل اعلام کرده است که هیچ رویکردی از غرب لندن دریافت نکرده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، مربی tactician سر طاس اعلام کرده است که هیچ روش از سوی غرب لندن دریافت نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When Juve pick their next tactician, we will all have a clearer idea of the situation.
[ترجمه گوگل]وقتی یووه تاکتیک بعدی خود را انتخاب کند، همه ما تصور روشن تری از وضعیت خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که Juve tactician بعدی خود را انتخاب می کنند، همه ما یک ایده روشن تر از این وضعیت خواهیم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, the Setubal-born tactician will not wait any longer so Moratti cannot afford to waste any time.
[ترجمه گوگل]با این حال، تاکتیک‌دان متولد ستوبال دیگر منتظر نخواهد ماند، بنابراین موراتی نمی‌تواند زمان را تلف کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، tactician born متولد نشده دیگر صبر نخواهد کرد تا Moratti نتواند هر زمان را هدر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Late last week, Team New Zealand dumped its tactician Hamish Pepper and hired a Frenchman.
[ترجمه گوگل]اواخر هفته گذشته، تیم نیوزلند تاکتیکیست خود هامیش پپر را کنار گذاشت و یک فرانسوی را به خدمت گرفت
[ترجمه ترگمان]در اواخر هفته گذشته، تیم نیوزلند tactician Pepper را رها کرد و یک فرانسوی را استخدام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Master Tactician ( Survival ): Chance to proc increased to 10 %, up from 6 %.
[ترجمه گوگل]استاد تاکتیکین (بقا): شانس پیشرفت به 10 درصد افزایش یافته است، از 6 درصد
[ترجمه ترگمان]کاپیتان tactician (بقا): شانس به تعویق اندازی به ۱۰ % افزایش یافت و از ۶ % افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متخصص فنون جنگی (اسم)
tactician

ماهردرفنون جنگی (اسم)
tactician

جنگفن گر (اسم)
tactician

با تدبیر (صفت)
shifty, circumspect, tactician

رزم ارا (صفت)
tactician, tactic

انگلیسی به انگلیسی

• expert in combat tactics, expert in the art of planning short-term military strategies; one who is skilled in developing methods to attain goals
a tactician is an expert in military tactics.
a tactician is also someone who is very good at choosing the best methods in order to achieve what they want.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tact / tactic / tactfulness / tactlessness / tactician
✅️ صفت ( adjective ) : tactful / tactless / tactical
✅️ قید ( adverb ) : tactfully / tactlessly / tactically
tactician ( علوم نظامی )
واژه مصوب: راهکنش شناس
تعریف: فردی که متخصص جابه جایی نیروها و بهکارگیری آنها در میدان نبرد است
تاکتیک دان

بپرس