taciturn

/ˈtæsəˌtərn//ˈtæsɪtɜːn/

معنی: ارام، خاموش، کم حرف، کم سخن، کم گفتار
معانی دیگر: کم گو

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: taciturnly (adv.), taciturnity (n.)
• : تعریف: habitually silent and uncommunicative.
مترادف: close-mouthed, quiet, reticent, silent, tight-lipped, uncommunicative
متضاد: chatty, garrulous, loquacious, talkative, voluble
مشابه: aloof, diffident, distant, reserved, retiring

- Her taciturn son had a surprising amount to say on the subject of prisons.
[ترجمه گوگل] پسر کم حرف او در مورد زندان حرف های شگفت انگیزی برای گفتن داشت
[ترجمه ترگمان] پسر کم حرفی او مقدار قابل توجهی برای گفتن در مورد موضوع زندان ها داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He was a quiet, almost taciturn, young man.
[ترجمه گوگل]او مرد جوانی ساکت و تقریبا کم حرف بود
[ترجمه ترگمان]او مردی آرام و تقریبا کم حرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why do the aged tend to be taciturn?
[ترجمه گوگل]چرا سالمندان تمایل به کم حرفی دارند؟
[ترجمه ترگمان]چرا افراد مسن دوست دارند کم حرف باشند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A taciturn man, he replied to my questions in monosyllables.
[ترجمه گوگل]او که مردی کم حرف بود، به سؤالات من با تک هجا پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]مرد کم حرف جواب داد: مرد کم حرف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's a reserved, taciturn person.
[ترجمه گوگل]او فردی محجوب و کم حرف است
[ترجمه ترگمان]شخصی تودار و کم حرف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These young men, taciturn, hard-working, serious, did not conduct themselves in what Mr Bullins considered the correct manner.
[ترجمه گوگل]این مردان جوان کم حرف، سخت کوش، جدی، رفتاری را که آقای بولینز می دانست درست انجام نمی دادند
[ترجمه ترگمان]این مردان جوان، کم حرفی، سخت کوش، جدی، خود را طوری هدایت نمی کردند که آقای Bullins رفتار صحیح را به حساب آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The taciturn Tor falls off his log and eventually complains of painful stomach muscles.
[ترجمه گوگل]تور کم حرف از چوبش می افتد و در نهایت از درد عضلات شکم شکایت می کند
[ترجمه ترگمان]تور خاموش و خاموش به روی log می افتد و در نهایت از ماهیچه های دردناک شکم شکایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ship's captain was a taciturn man who spoke only to give orders.
[ترجمه گوگل]ناخدای کشتی مرد کم حرفی بود که فقط برای دستور دادن صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]ناخدای کشتی مردی کم حرف و کم حرف بود که فقط دستور می داد دستورها را صادر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was taciturn and almost melancholic; her parents had raised her on stories of hardship.
[ترجمه گوگل]او کم حرف و تقریبا مالیخولیایی بود پدر و مادرش او را با داستان های سخت بزرگ کرده بودند
[ترجمه ترگمان]او مردی کم حرف و تقریبا افسرده بود؛ پدر و مادرش او را به سختی بزرگ کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was unlike her to be so taciturn - she must have had something on her mind.
[ترجمه گوگل]بر خلاف او بود که اینقدر کم حرف باشد - حتماً چیزی در ذهنش بوده است
[ترجمه ترگمان]به نظر او این طور نبود که این قدر کم حرف باشد - حتما چیزی در ذهنش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was unlike her to be so taciturn.
[ترجمه گوگل]بر خلاف او بود که اینقدر کم حرف باشد
[ترجمه ترگمان]بی شباهت به این نبود که این قدر کم حرف باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Self - confident and taciturn he exuded authority.
[ترجمه گوگل]او با اعتماد به نفس و کم حرف اقتدار تراوش کرد
[ترجمه ترگمان]او بااعتماد به نفس و خاموش، قدرت و قدرت خود را از دست می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Prince was taciturn, unusual for him, but we still had a hug.
[ترجمه گوگل]پرینس کم حرف بود، برای او غیرعادی بود، اما ما همچنان در آغوش بودیم
[ترجمه ترگمان]شاهزاده آندره کم حرف و غیر معمول بود اما ما هنوز یکدیگر را در آغوش گرفته بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "At the Council board he was taciturn; and in the House of Lords he never opened his lips" (Macaulay).
[ترجمه گوگل]"در هیئت شورا او کم حرف بود و در مجلس اعیان هرگز لب های خود را باز نکرد" (ماکالی)
[ترجمه ترگمان]\"در هیات مدیره شورا ساکت بود؛ و در مجلس اعیان هرگز لب های خود را باز نکرد\" (مکولی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Never talkative, he was even more taciturn now.
[ترجمه گوگل]او هرگز پرحرف نبود، او اکنون کم حرف تر بود
[ترجمه ترگمان]تا به حال وراجی نکرده بود، حالا حتی کم حرف هم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارام (صفت)
calm, quiet, silent, imperturbable, moderate, gentle, still, stilly, appeasable, peaceful, placid, tranquil, whist, bland, placable, composed, self-composed, daft, sedate, serene, staid, taciturn, irenic, pacific, peaceable, self-possessed, unruffled, waveless

خاموش (صفت)
off, quiet, silent, still, extinct, whist, tacit, tight-lipped, tight-mouthed, extinguished, wordless, taciturn, uncommunicative, quiescent, soundless, relaxed

کم حرف (صفت)
spare, reserved, laconic, tight-lipped, tight-mouthed, incommunicative, taciturn, uncommunicative

کم سخن (صفت)
incommunicative, taciturn

کم گفتار (صفت)
taciturn

انگلیسی به انگلیسی

• tending to be silent and uncommunicative, reticent
someone who is taciturn does not talk very much and so seems unfriendly or depressed; a literary word.

پیشنهاد کاربران

تو دار ، محافظه کار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : taciturnity
✅️ صفت ( adjective ) : taciturn
✅️ قید ( adverb ) : taciturnly
کم معاشرت
not talking much and seeming a little unfriendly or bad - tempered
کم حرف عُنُق
آرام، ساکت، کم حرف
temperamentally disinclined to talk
کم حرف

بپرس