tableware

/ˈteɪbəˌlwer//ˈteɪblweə/

معنی: کارد و چنگال، ظروف سفره، لوازم میز یا سفره
معانی دیگر: ظروف میز غذا، اسباب سفره، لوازم میز یا سفره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the silverware, glasses, plates, and the like, used for the dining table.
مشابه: china

جمله های نمونه

1.
اسباب میز غذاخوری

2. Tableware for outdoor use should ideally be unbreakable.
[ترجمه گوگل]ظروف غذاخوری برای استفاده در فضای باز در حالت ایده آل باید نشکن باشند
[ترجمه ترگمان]tableware برای استفاده در فضای باز باید غیرقابل شکستن باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mix and match your tableware and textiles from the new Design House collection.
[ترجمه گوگل]ظروف غذاخوری و منسوجات خود را از مجموعه جدید دیزاین هاوس با هم ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن و ترکیب کارد و چنگال خود را از مجموعه طراحی جدید خانه ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Next came forks and tableware in general that reflected good quality silver and occasionally gold crafted in artistic designs.
[ترجمه گوگل]بعد از آن چنگال ها و ظروف غذاخوری به طور کلی قرار گرفتند که منعکس کننده نقره با کیفیت خوب و گهگاه طلای ساخته شده در طرح های هنری بودند
[ترجمه ترگمان]سپس چنگال و کارد و چنگال به طور کلی به دست آمد که منعکس کننده کیفیت خوب نقره و گاهی طلایی ساخته شده از طرح های هنری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cups and tableware were greasy.
[ترجمه گوگل]لیوان ها و ظروف غذاخوری چرب بود
[ترجمه ترگمان]The و tableware روغنی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Which shop has the best selection of tableware?
[ترجمه گوگل]کدام مغازه بهترین انتخاب ظروف غذاخوری را دارد؟
[ترجمه ترگمان]کدام فروشگاه بهترین انتخاب را دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tableware and Cutlery, Glass and Glassware, Glass Accessories Glass, Art Glass, Tabletop, Perfume Bottle.
[ترجمه گوگل]ظروف غذاخوری و کارد و چنگال، شیشه و ظروف شیشه ای، شیشه لوازم جانبی شیشه، شیشه هنری، میز، بطری عطر
[ترجمه ترگمان]tableware و cutlery، شیشه و شیشه، شیشه شیشه ای شیشه، شیشه شیشه ای، رومیزی، بطری عطر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For purchase the inner glazed tableware, it is wise to choose underglaze color and glazed dinnerware.
[ترجمه گوگل]برای خرید ظروف لعاب داخلی، عاقلانه است که رنگ زیر لعاب و ظروف غذاخوری لعاب دار را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]برای خرید ظروف غذاخوری داخلی، عاقلانه است که رنگ underglaze و شیشه glazed را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Hotel Equipments, Kitchenware, Cookware, Tableware, Uetnsils and Home Appliances.
[ترجمه گوگل]تجهیزات هتل، ظروف آشپزخانه، وسایل آشپزی، ظروف غذاخوری، ظروف و لوازم خانگی
[ترجمه ترگمان]هتل Equipments، kitchenware، وسایل آشپزی، tableware، Uetnsils و لوازم خانگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Methods of making ceramic tableware are overglaze color, underglaze color and glazed. The harmful metals like cadmium and lead are mainly from the enamel paint.
[ترجمه گوگل]روش های ساخت ظروف سرامیکی به رنگ لعاب، رنگ زیر لعاب و لعاب است فلزات مضر مانند کادمیوم و سرب عمدتاً از رنگ لعاب هستند
[ترجمه ترگمان]روش های ساخت ظروف سفره سرامیک، رنگ overglaze، رنگ underglaze و لعاب هستند فلزات مضر مثل کادمیم و سرب عمدتا از رنگ مینا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tableware, which insisted of a plate, a rice bowl, a drinking glass, and a spoon, was wrapped inside a plastic bag that's labeled Disinfected Tableware.
[ترجمه گوگل]ظروف غذاخوری که شامل یک بشقاب، یک کاسه برنج، یک لیوان نوشیدنی و یک قاشق بود، داخل یک کیسه پلاستیکی با برچسب ظرف غذای ضد عفونی شده پیچیده شده بود
[ترجمه ترگمان]میز کارد و چنگال که اصرار داشت بشقاب، یک کاسه برنج، یک لیوان مشروب و یک قاشق غذاخوری بر روی یک کیسه پلاستیکی پیچیده شده بود، در داخل یک کیسه پلاستیکی پیچیده شده بود که به نام disinfected tableware نوشته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The production technology of degradable one-way tableware from early long-corn rice and rice husk as direct material through grinding, mixing and then thermal forming was established.
[ترجمه گوگل]فن آوری تولید ظروف یک طرفه قابل تجزیه از برنج ذرت بلند اولیه و پوسته برنج به عنوان مواد مستقیم از طریق آسیاب کردن، مخلوط کردن و سپس شکل دهی حرارتی ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]فن آوری تولید of یک طرفه با کارد و چنگال از early بلند برنج و برنج به عنوان ماده مستقیما از طریق خرد کردن، مخلوط کردن و سپس تشکیل حرارتی تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is clearly an essential attribute for articles of jewellery and functional items such as tableware.
[ترجمه گوگل]این به وضوح یک ویژگی ضروری برای جواهرات و اقلام کاربردی مانند ظروف غذاخوری است
[ترجمه ترگمان]این به وضوح یک ویژگی اساسی برای اشیا جواهرات و اقلام کاربردی مانند کارد و چنگال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the past it was much used for teapots, milk jugs and other forms of tableware.
[ترجمه گوگل]در گذشته از آن برای قوری، کوزه شیر و دیگر اشکال ظروف غذاخوری استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]در گذشته از آن برای قوری، شیر شیر و دیگر انواع کارد و چنگال استفاده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کارد و چنگال (اسم)
cutlery, tableware

ظروف سفره (اسم)
tableware

لوازم میز یا سفره (اسم)
tableware

انگلیسی به انگلیسی

• utensils for table use (such as dishes, glasses, silverware, etc.)
tableware consists of the objects such as plates, glasses, cutlery, and so on that are placed on a table at mealtimes.

پیشنهاد کاربران

tableware ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: وسایل غذاخوری
تعریف: ظروفی که برای غذا خوردن از آنها استفاده میشود، از قبیل بشقاب و لیوان و کارد و چنگال
ظروف غذاخوری، ظروف پذیرایی

بپرس