travesty

/ˈtrævəsti//ˈtrævəsti/

معنی: تعبیر هجو امیز، تقلید مسخره امیز کردن
معانی دیگر: (مجازی) مسخره بازی، تحریف آشکار، مضحکه، تقلید خنده آور، تقلید برای انتقاد و تمسخر، مضحکه کردن، (برای انتقاد و تمسخر) تقلید درآوردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: travesties
(1) تعریف: an exaggerated or grotesque imitation or parody, as of a literary work or serious subject, made to ridicule the original.
مشابه: mockery

(2) تعریف: something so grotesque or inferior as to seem a parody.
مشابه: caricature, mockery

- The unethical, self-serving practices of these reporters represent a travesty of honest journalism.
[ترجمه گوگل] اقدامات غیراخلاقی و منفعت طلبانه این خبرنگاران نشان دهنده یک حماقت از روزنامه نگاری صادق است
[ترجمه ترگمان] شیوه های غیر اخلاقی، خود خدمت کردن این خبرنگاران، نوعی از روزنامه نگاری صادقانه را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: travesties, travestying, travestied
• : تعریف: to make a travesty of; ridicule, mock, or parody.
مشابه: mock

جمله های نمونه

1. his trial was a travesty of justice
محاکمه ی او مسخره کردن عدالت بود.

2. Their marriage was a complete travesty.
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها کاملاً مضحک بود
[ترجمه ترگمان] ازدواج اونا یه هجو کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. O'Brien described his trial as a travesty of justice .
[ترجمه گوگل]اوبرایان محاکمه خود را به عنوان یک انحراف عدالت توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]او بر این محاکمه خود را به عنوان تقلید از عدالت توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Langdale described the court ruling as a travesty of justice.
[ترجمه گوگل]لنگدیل این حکم دادگاه را یک انحراف از عدالت توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]Langdale حکم دادگاه را به عنوان تقلید از عدالت توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The trial was a travesty of justice .
[ترجمه گوگل]این محاکمه یک انصاف عدالت بود
[ترجمه ترگمان] محاکمه یه کپی از عدالت بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. After a travesty of a trial, Conde was given a five-year jail sentence for an alleged breach of national security.
[ترجمه گوگل]پس از یک محاکمه مضحک، کوند به اتهام نقض امنیت ملی به پنج سال زندان محکوم شد
[ترجمه ترگمان]پس از تقلید از محاکمه، کنده به اتهام نقض پیمان امنیت ملی به پنج سال زندان محکوم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a political act, a travesty from start to finish.
[ترجمه گوگل]این یک اقدام سیاسی بود، از ابتدا تا انتها یک تحقیر
[ترجمه ترگمان]این یک عمل سیاسی بود که از آغاز به پایان می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The single-parent family is a travesty of human needs.
[ترجمه گوگل]خانواده تک والدى، تحقیر نیازهاى انسان است
[ترجمه ترگمان]خانواده تک والد به معنای تقلید از نیازهای بشر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we can learn from the travesty of the Hauptmann case, then it will give purpose to an otherwise senseless death.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم از مضحک بودن پرونده هاوپتمن درس بگیریم، آنگاه به مرگی بی‌معنا دست خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]اگر از تقلید قضیه Hauptmann عبرت بگیریم، در غیر این صورت مرگ بی معنی و بی معنی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even a travesty of justice must follow correct procedure.
[ترجمه گوگل]حتی یک حقه و حقه باید از رویه صحیح پیروی کند
[ترجمه ترگمان]حتی تقلید از عدالت نیز باید از روش صحیح پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a travesty of justice.
[ترجمه گوگل]این یک حماقت از عدالت است
[ترجمه ترگمان]این هجو ادبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Helicopters up above, Oh what a travesty.
[ترجمه گوگل]هلیکوپترها بالا، اوه چه مسخره ای
[ترجمه ترگمان]Helicopters بالای، اوه، چه افتضاحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The play was, in their view, a travesty of the truth.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه از نظر آنها یک حقایق واهی بود
[ترجمه ترگمان]نمایش در نظر آن ها یک هجو از حقیقت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Perhaps then the travesty to follow could have been offset.
[ترجمه گوگل]شاید در آن صورت می‌توانست حماقتی که باید دنبال شود جبران شود
[ترجمه ترگمان]شاید آن وقت تقلید از این تقلید جبران می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعبیر هجو امیز (اسم)
travesty

تقلید مسخره امیز کردن (فعل)
parody, travesty

انگلیسی به انگلیسی

• parody, debased likeness or imitation
make a travesty of, ridicule, imitate, ape
a travesty of something is a very bad representation of it.

پیشنهاد کاربران

تحریف و غلط انگاری چیزی
منبع OLD: Oxford Languages
a false, absurd, or distorted representation of something
۱ - کار درآوردن ادای کسی یا چیزی، مسخره بازی
• silly, cheap, humorous imitation
• mockery
۲ - هجو، تقلیدتمسخرآمیز برای انتقاد از موضوعی جدی یا شخصی مهم
Farce
Comedy satire

بپرس