traction

/ˈtrækʃn̩//ˈtrækʃn̩/

معنی: کشش، انقباض
معانی دیگر: نیروی کششی، (تایر اتومبیل و چرخ) اصطکاک، اصطکاک چرخ، سطح اصطکاک، چکمان گیری، (بار یا وسیله ی نقلیه و غیره) کشیدن، یدک کشی، حمل (از طریق کشیدن با طناب و غیره)، کشش (در مقابل: رانش pulsion)، انقبا­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: tractional (adj.)
(1) تعریف: the adhesive friction of a body moving on a surface, such as the tire of an automobile against a road.

- Sand can provide traction on ice.
[ترجمه گوگل] ماسه می تواند کشش را روی یخ ایجاد کند
[ترجمه ترگمان] ماسه می تواند کشش را روی یخ ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the action of drawing or pulling a load over a surface, or the state of being so drawn.

(3) تعریف: a medical therapy of prolonged pulling with weights and various other devices, as for back injuries or broken bones.

جمله های نمونه

1. electric traction
کشش به وسیله ی برق،نیروی کششی برقی

2. snow tires give the wheels better traction
تایر یخ شکن اصطکاک بهتری به چرخ ها می دهد.

3. He was in traction for weeks after the accident.
[ترجمه گوگل]او هفته ها پس از تصادف در کشش بود
[ترجمه ترگمان]او برای هفته ها بعد از حادثه در حال کشش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She's injured her back and is in traction for a month.
[ترجمه گوگل]کمرش آسیب دیده و یک ماه است که در کشش است
[ترجمه ترگمان]او او را زخمی کرده و برای یک ماه در حال کشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He spent six weeks in traction after he broke his leg.
[ترجمه بهروز] او بعداز اینکه پایش شکست شش هفته را در حالت درازکش سپری کرد
|
[ترجمه گوگل]او پس از شکستگی پایش شش هفته را در کشش گذراند
[ترجمه ترگمان]او پس از اینکه پایش را شکست شش هفته طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Winter tyres give increased traction in mud or snow.
[ترجمه شقایق] در جاده های برفی یا گل آلود، لاستیک های زمستانی، نیروی کششی مضاعفی را ایجاد میکنند.
|
[ترجمه گوگل]لاستیک های زمستانی باعث افزایش کشش در گل یا برف می شوند
[ترجمه ترگمان]لاستیک های زمستانی کشش را در گل و یا برف افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tires were bald and lost traction on the wet road.
[ترجمه گوگل]لاستیک ها طاس شده بودند و در جاده خیس کشش را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]لاستیک های فرسوده شده و کشش کشش در جاده مرطوب را از دست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your front wheels are sliding; you must regain traction, grip.
[ترجمه گوگل]چرخ های جلوی شما در حال لغزش هستند شما باید کشش، چنگ زدن را دوباره به دست آورید
[ترجمه ترگمان]چرخ های جلویی تو داره لیز می خوره تو باید دوباره حرکت کنی و دست و پا بزنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mercedes' traction control system is standard.
[ترجمه گوگل]سیستم کنترل کشش مرسدس بنز استاندارد است
[ترجمه ترگمان]سیستم کنترل کشش مرسدس استاندارد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rigidity and traction of the EBs was far superior to spongy plimsolls.
[ترجمه گوگل]سفتی و کشش EB ها به مراتب از پلیم سول های اسفنجی برتر بود
[ترجمه ترگمان]سفتی و کشش of به مراتب برتر از plimsolls اسفنجی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At the forefront is a traction control system.
[ترجمه گوگل]در خط مقدم یک سیستم کنترل کشش قرار دارد
[ترجمه ترگمان]خط مقدم یک سیستم کنترل کشش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Siemens will be responsible for electrical engineering, the traction package, and control systems.
[ترجمه گوگل]زیمنس مسئولیت مهندسی برق، بسته کششی و سیستم های کنترل را بر عهده خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]زیمنس مسئول مهندسی برق، بسته کشش و سیستم های کنترل خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rubber soles give the shoes better traction.
[ترجمه گوگل]زیره لاستیکی به کفش ها کشش بهتری می دهد
[ترجمه ترگمان]پاشنه کفش به کفش هایش کشش بهتری می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The steam traction engine is not forgotten and many interesting photographs of vehicles used by associated companies during this time are included.
[ترجمه گوگل]موتور کشش بخار فراموش نشده است و عکس های جالب بسیاری از وسایل نقلیه مورد استفاده شرکت های مرتبط در این مدت در آن گنجانده شده است
[ترجمه ترگمان]موتور کشش بخار فراموش نمی شود و بسیاری از عکس های جالب از وسایل نقلیه مورد استفاده توسط شرکت های وابسته در طول این زمان گنجانده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشش (اسم)
attraction, tract, reach, extension, tension, tug, magnetism, draw, haul, gravitation, traction, pull, strain, twitch, inducement, haulage, towage, twitch grass

انقباض (اسم)
contraction, pluck, traction, constriction, shrinkage, retraction, torsion

تخصصی

[عمران و معماری] نیروی سطحی - اصطکاک
[مهندسی گاز] کشش، انقباض، اصطکاک
[زمین شناسی] کشش، انقباض
[نساجی] کشش - انقباض
[پلیمر] کشش، انقباض

انگلیسی به انگلیسی

• towing power
traction is a form of medical treatment given to an injured limb which involves pulling it gently for long periods of time using a system of weights and pulleys.
traction is also a particular form of power that makes a vehicle move; a technical term.
a vehicle's traction is the grip that its wheels have on the ground; a technical term.

پیشنهاد کاربران

In a figurative sense, traction can refer to the ability of an idea, product, or service to gain popularity or acceptance. For example, if a new social media platform is gaining a lot of users, it can be said to be gaining traction in the market. Similarly, if a new product is becoming popular among consumers, it can be said to be gaining traction in the industry.
...
[مشاهده متن کامل]

در معنای مجازی، traction می تواند به توانایی یک ایده، محصول یا خدمات برای به دست آوردن محبوبیت یا مقبولیت اشاره داشته باشد. به عنوان مثال، اگر یک پلتفرم رسانه اجتماعی جدید در حال جذب کاربران زیادی باشد، می توان گفت که در بازار مورد توجه قرار گرفته است. به طور مشابه، اگر یک محصول جدید در بین مصرف کنندگان محبوب شود، می توان گفت که در صنعت مورد توجه قرار گرفته است.
مقبولیت، محبوبیت
The new startup is struggling to gain traction in the crowded market.
The company’s latest product has gained a lot of traction among consumers.
The political candidate’s message is not gaining much traction with voters.
The new restaurant is having trouble gaining traction in the local food scene.

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/traction• https://www.merriam-webster.com/dictionary/traction
استقبال
gain traction با اقبال مواجه شدن، مورد اقبال قرار گرفتن
traction ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: کشانش
تعریف: نیروی وارد بر جسم درحال حرکت، که از اصطکاک چسبشی ( adhesive friction ) جسم و سطح حاصل می شود
دامپزشکی و علوم دامی
کشش ( در اصلاح سخت زایی )
عملی در ارتوپدی برای جا اندازی عضو که به وسیله ی وزنه اندام را کشیده و عضو اسیب دیده جوش میخورد
جاذبه
ارتجاع
مقبولیت
کشش بازار
جذابیت
چسبندگی ، کشش پذیری ، مالش،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس