to carry coals to newcastle

پیشنهاد کاربران

سماور به تولا بردن
خرما به هَجَر بردن ، نظیر: زیره بکرمان بردن :
که را رودکی گفته باشد مدیح
امام فنون سخن بود ور
دقیقی مدیح آورد نزد او
چو خرما بود برده سوی هجر.
دقیقی.
شعر ما پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر.
سنایی ( دیوان چ مصفا ص 159 ) .
در و یا گهر یا قطره به عمان بردن ؛ کنایه از کار بیهوده انجام دادن است ، نظیر: زیره به کرمان بردن :
نظم گهر گیر تو گفته خود سربسر
کس گهر از بهر سود باز به عمان برد!
جمال الدین اصفهانی ( دیوان چ وحید دستگردی ص 86 ) .
...
[مشاهده متن کامل]

لایق نبود قطره به عمان بردن
خار و خس صحرا به گلستان بردن
اما چتوان که رسم موران باشد
پای ملخی سوی سلیمان بردن.
تو سلیمانی و من مورم و جز مور ضعیف
نزل پای ملخی نزد سلیمان که برد.
ابن یمین.

پای ملخ پیش سلیمان بردن یا پای ملخ نزد سلیمان فرستادن ؛ زیره به کرمان بردن ، خرما سوی هجر بردن :
همی شرم دارم که پای ملخ را
سوی بارگاه سلیمان فرستم.
انوری.
شعر فرستادنت دانی ماند به چه
مور که پای ملخ پیش سلیمان برد.
...
[مشاهده متن کامل]

جمال اصفهانی.
پای ملخی پیش سلیمان بردن
عیب است ولیکن هنر است از موری.
سعدی.
لایق نبود قطره به عمان بردن
خار و خس صحرا به گلستان بردن
اما چتوان که رسم موران باشد
پای ملخی سوی سلیمان بردن.
تو سلیمانی و من مورم و جز مور ضعیف
نزل پای ملخی نزد سلیمان که برد.
ابن یمین.

کاسه به چین بردن. [ س َ / س ِ ب ِ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) مثل است نظیرزیره به کرمان بردن. ( از امثال و حکم ) :
که می برد به عراق این بضاعت مزجات
چنانکه زیره به کرمان برند و کاسه به چین.
سعدی.
خرما به بصره بردن ؛ نظیر زیره بکرمان بردن. کارلغو و نابجا کردن :
کرمان و زیره بصره و خرما بدخش و لعل
عمان و دُر حدیقه و گل جنت و گیاه.
قاآنی.
در به دریا بردن ؛ نظیر زیره به کرمان بردن. بمعنی کار کم ارزش و بیفایده کردن :
سر خجالتم از پیش برنمی آید
که درچگونه به دریا برند و لعل به کان.
سعدی.
لعل به بدخشان بردن ؛ زیره به کرمان بردن .
carry/take coals to Newcastle
to supply something to a place or person that already has a lot of that particular thing
اصطلاح، انگلیسی بریتانیایی
زیره به کرمان بردن
Exporting pine to Scandinavia seems like carrying coals to Newcastle.
...
[مشاهده متن کامل]

*********************************************************************************
https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/carry - take - coals - to - newcastle?q=to carry coals to Newcastle

گل به گلستان بردن . [ گ ُ ب ِ گ ُ ل ِ ب ُ دَ] ( مص مرکب ) کنایه از کوشش بیفایده کردن و امر لغو. ( مجموعه مترادفات ص 292 ) . چون زیره به کرمان بردن .
مشک به ختن بردن ؛ کار نابجا کردن.
زیره به کرمان بردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس