tide

/ˈtaɪd//taɪd/

معنی: جریان، کشند، کشند داشتن، جزر و مد ایجاد کردن، اتفاق افتادن
معانی دیگر: (در اصل) هنگام، دوران، ایام (امروزه فقط در ترکیب به کار می رود)، جزر و مد، هر چیزی که جزر و مد دارد، (با: over یا on یا onward - با جزر و مد) آوردن یا بردن، اوج، دوران شکوفایی، موج، کشند آب، خیزاب، (قدیمی) موقع مناسب، بزنگاه، جزر و مد داشتن، کشند کردن، (قدیمی) روی دادن، عید

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: turn the tide
(1) تعریف: the periodic change, occurring about every twelve hours, in the height of the surface of oceans and nearby bodies of water, or a specific instance of this change. Tides are caused by the gravitational pull of the moon and sun.

(2) تعریف: the ebb or flow of the water that is caused by this change.
مشابه: wash

- The shells were swept away with the tide.
[ترجمه گوگل] پوسته ها با جزر و مد از بین رفتند
[ترجمه ترگمان] گلوله ها با جزر و مد از آن دور می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: something resembling tidal effects in its ebb and flow, current, drift, or the like.
مشابه: flow, wind

- The tide of public opinion turned against the president.
[ترجمه گوگل] موج افکار عمومی علیه رئیس جمهور معطوف شد
[ترجمه ترگمان] موج افکار عمومی علیه رئیس جمهور تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a recurring time, season, or occasion (usu. used in combination).

- yuletide
[ترجمه گوگل] یولتید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: tides, tiding, tided
• : تعریف: to ebb and flow like the tide.
فعل گذرا ( transitive verb )
عبارات: tide over
• : تعریف: to bear along, on or as if on the tide; keep afloat.

- Her faith tided her through the bitter loss.
[ترجمه گوگل] ایمانش او را از فقدان تلخ عبور داد
[ترجمه ترگمان] ایمان او او را از دست دادن تلخ نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tide over
(موقتا) کمک کردن،سر و سامان دادن

2. ebb tide
فروکشند،جزر

3. flood tide
بر کشند،مد

4. the tide has turned
کشند برگشته است.

5. the tide of public opinion is in his father
کشند افکار عمومی به سود اوست.

6. a following tide
جریان دریایی هم سو

7. the incoming tide
کشند درآیند

8. stem the tide (of something)
جلو موج چیزی را گرفتن

9. time and tide wait for no man
فرصت را از دست نده

10. turn the tide
وضع را کاملا عوض کردن،جریان را معکوس کردن

11. when the river tide rose, the jammed logs broke free (or broke loose) toward the sea
وقتی آب روخانه بالا آمد الوار به هم گیر کرده به سوی دریا روان شدند.

12. the run of the tide
جریان کشند

13. the turn of the tide
تغییر جهت کشند (یا موج)

14. another bemocked that from the tide . . .
آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد . . .

15. carried by the drift of the tide
حمل شده توسط رانش جزر و مد

16. the government is trying to stem the tide of discontsent
دولت می کوشد جلوی موج نارضایتی ها را بگیرد.

17. the government was unable to stem the tide of discontent
دولت قادر نبود که جلو موج نارضایتی را بگیرد.

18. the banks are willing to loan ten million dollars to tide over the company
بانک ها حاضرند برای سروسامان دادن به وضع مالی شرکت ده میلیون دلار وام بدهند.

19. Is the tide coming in or going out?
[ترجمه گوگل]آیا جزر و مد وارد می شود یا خارج می شود؟
[ترجمه ترگمان]جزر و مد داره میاد یا میره بیرون؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. When the tide went out, the boat was high and dry.
[ترجمه گوگل]وقتی جزر و مد رفت، قایق بلند و خشک بود
[ترجمه ترگمان]وقتی مد بیرون رفت، قایق بلند و خشک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. We have enough food to tide ourselves over the weekend.
[ترجمه گوگل]ما به اندازه کافی غذا داریم تا آخر هفته خودمان را بگذرانیم
[ترجمه ترگمان]ما غذای کافی برای جزر و مد روز آخر هفته داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. We set sail at high tide.
[ترجمه هومن جزایری] ما در مد عازم سفر دریایی شدیم یا میشویم
|
[ترجمه گوگل]با جزر و مد به بادبان رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما در مد بالا بادبان کشیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. He eyed the coming tide with an absorbed attention.
[ترجمه هومن جزایری] او خیره کنان، نظاره گر جزر و مد در حال آمدن بود
|
[ترجمه گوگل]او با توجهی جذب شده به جزر و مد آینده نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]او با توجه به جزر و مد دریا خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The beach had been washed clean by the tide.
[ترجمه گوگل]ساحل توسط جزر و مد شسته شده بود
[ترجمه ترگمان]ساحل با جزر و مد شسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The measures are meant to stem the tide of illegal immigration.
[ترجمه گوگل]این اقدامات به منظور جلوگیری از موج مهاجرت غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]هدف از این اقدامات، ریشه کن کردن جریان مهاجرت غیرقانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جریان (اسم)
inset, ooze, flow, progress, fluor, action, current, stream, course, going, income, rede, afflux, circulation, circuit, gush, effluvium, efflux, outflow, tide

کشند (اسم)
tide

کشند داشتن (فعل)
tide

جزر و مد ایجاد کردن (فعل)
tide

اتفاق افتادن (فعل)
give, chance, occur, happen, befall, betide, hap, fall out, come to pass, come about, tide

تخصصی

[عمران و معماری] جزرو مد - کشند
[زمین شناسی] جزر و مد، کشندآب
[نساجی] پودر لباس شویی

انگلیسی به انگلیسی

• ebb and flow, current; anything that fluctuates like the tides of the sea; turning, tendency
drift on the tide; be enough, be sufficient
the tide is the regular change in the level of the sea on the shore. when it is at its highest level, you say that the tide is in. when it is at its lowest level, you say that the tide is out.
the tide of opinion or fashion is what the majority of people think or do at a particular time.
you can also use tide to refer to a significant increase in something unpleasant.
if something will tide you over, it will help you through a difficult time.

پیشنهاد کاربران

روز ها ، زمان ها ، دوران
There is a tide that
زمان هایی وجود دارد که . . .
به معنی موج
هم موج دریا معنی میده و هم معنی مجازی موج مثل:
the tide of protest
موج اعتراضات
tide of the war
جریان جنگ
کثیف
tide ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: کِشَند
تعریف: بالا و پایین رفتن دوره‏ای سطح آب اقیانوس و پوستۀ زمین براثر نیروهای گرانشی ماه و خورشید
موج
Tide relationship رابطه ی موجی ( موجی شکل )
Tide somebody over something :
کمک کردن به دیگران در طول یک موقعیت دشوار و بحران ( به خصوص با قرض دادن پول به آنها )
موج
The president realized he could not hold back the tide of change, and resigned
جریان
against the tide مقابل جریان
Tide. Of negativism.
دوران منفی نگری
دوران بدبینی
جزرو مد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس