tensity

/ˈtensɪti//ˈtensɪti/

معنی: شدت، تشنج، قوه کشش، وخامت
معانی دیگر: حالت کششی یا تنشی، سفتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition of being tense; tenseness.

جمله های نمونه

1. These was the tensity of fierceness in the man's plea.
[ترجمه گوگل]اینها شدت خشونت در التماس مرد بود
[ترجمه ترگمان]در این مرد، این کشش تند خویی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was the tensity of fierceness in the man's plea which appealed deeply to her sympathies.
[ترجمه گوگل]شدت خشونت در درخواست مرد وجود داشت که عمیقاً برای همدردی او جذاب بود
[ترجمه ترگمان]لحن تندی که در این مرد وجود داشت که عمیقا به او علاقه مند شده بود، وجود تندی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The strengthened skin tensity, the tension, the improvement organize and stimulate the dent restoration.
[ترجمه گوگل]کشش پوست تقویت شده، کشش، بهبود، ترمیم دندان را سازماندهی و تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]تقویت پوست تقویت شده، تنش، بهبود سازماندهی و تحریک مجدد آن را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hectic tensity and misery of these hours!
[ترجمه گوگل]تنش و بدبختی این ساعات!
[ترجمه ترگمان]چه وخامت و بدبختی این دو ساعت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In case invite about overmuch, drive field is frequent, it is Morpheus time really finite, so, steal a sky to use massage means, reduce sarcous tensity gently, also meet somewhat help.
[ترجمه گوگل]در صورت دعوت زیاد، میدان درایو مکرر است، زمان مورفیوس واقعاً محدود است، بنابراین، برای استفاده از وسایل ماساژ، آسمان را بدزدید، کشش سارکوس را به آرامی کاهش دهید، همچنین تا حدودی کمک کنید
[ترجمه ترگمان]در مواردی که بیش از اندازه نیز دعوت می شوند، میدان تمرین مکرر است، بنابراین زمان بسیار محدود است، بنابراین، یک آسمان برای استفاده از ماساژ استفاده کنید، به آرامی tensity را کم کنید، همچنین کمی کمک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Third-order susceptibility has been determined by the ratio of the input probing beam in tensity to the backward wave intensity in four-wave mixing.
[ترجمه گوگل]حساسیت مرتبه سوم با نسبت پرتو کاوشگر ورودی در تنش به شدت موج معکوس در اختلاط چهار موجی تعیین شده است
[ترجمه ترگمان]حساسیت درجه سوم با نسبت نور ورودی ورودی به شدت موج در ترکیب ۴ موج مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And, master special breathing skill even, Armthe movement must reach the designated position, maintain sarcous tensity.
[ترجمه گوگل]و حتی اگر بر مهارت تنفس خاص مسلط شوید، حرکت آرمته باید به موقعیت تعیین شده برسد، کشش سارکوس را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]و حتی مهارت تنفس ویژه استاد نیز باید به موقعیت تعیین شده برسد و sarcous tensity را حفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Lastly, the quantitative relation model between above calculating indexes and drivers tensity is found.
[ترجمه گوگل]در نهایت، مدل رابطه کمی بین شاخص‌های محاسباتی بالا و کشش محرک‌ها یافت می‌شود
[ترجمه ترگمان]در نهایت، مدل رابطه کمی بین شاخص های محاسبه بالا و drivers tensity یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They lean on the world and by their in tensity and virtue.
[ترجمه گوگل]آنها به دنیا و در تنش و فضیلت تکیه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به جهان تکیه می دهند و در نتیجه tensity و فضیلت آن ها را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شدت (اسم)
intensity, acrimony, severity, force, gravity, violence, hardness, fury, inclemency, extremity, intension, duress, stringency, vehemence, tensity

تشنج (اسم)
fit, tension, convulsion, hysteria, paroxysm, spasm, tenseness, tensity, tetanus, yank

قوه کشش (اسم)
tensity

وخامت (اسم)
tensity

تخصصی

[نساجی] توان کشش - نیروی کشش - نیروی کشیدگی الیاف - سفتی - شدت

انگلیسی به انگلیسی

• process of exerting tension, state of tension, stress

پیشنهاد کاربران

بپرس