temperate

/ˈtemprət//ˈtempərət/

معنی: ملایم، میانه رو، معتدل
معانی دیگر: (آب و هوا) معتدل، دادوند، معتدله، خویشتن دار (self-restrained هم می گویند)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: temperately (adv.), temperateness (n.)
(1) تعریف: characterized by moderation or self-control; restrained.
مترادف: moderate, restrained, self-controlled
متضاد: inordinate, intemperate
مشابه: abstemious, balanced, composed, conservative, equable, mellow, middle-of-the-road, mild, self-possessed

- temperate opinions
[ترجمه گوگل] نظرات معتدل
[ترجمه ترگمان] نظرات معتدل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: moderate in amount or quality; not excessive.
مترادف: average, moderate
متضاد: immoderate
مشابه: mean, normal, ordinary, standard, typical, usual

(3) تعریف: characterized by moderate temperatures and relatively mild weather.
مترادف: balmy, clement, mild
مشابه: calm, clear, fair, gentle, halcyon, moderate, sunny

- the temperate zones
[ترجمه گوگل] مناطق معتدل
[ترجمه ترگمان] مناطق معتدل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: not overindulging in alcoholic drink.
مترادف: abstemious, abstinent, sober
متضاد: intemperate
مشابه: moderate, on the wagon, teetotaling

- Leading a temperate life became the law during Prohibition.
[ترجمه گوگل] داشتن یک زندگی معتدل در دوران ممنوعیت به قانون تبدیل شد
[ترجمه ترگمان] رهبری یک زندگی معتدل قانون منع مشروبات الکلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. temperate zone
منطقه ی معتدله

2. a temperate reply
پاسخ ملایم

3. the temperate climate of shiraz
هوای معتدل شیراز

4. The United States is mostly in the North Temperate Zone.
[ترجمه گوگل]ایالات متحده بیشتر در منطقه معتدل شمالی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]آمریکا بیشتر در منطقه Temperate شمالی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All students received the appeal to be temperate and not to jump to conclusions in judging the new grading system.
[ترجمه گوگل]همه دانش‌آموزان این درخواست را دریافت کردند که معتدل باشند و در قضاوت سیستم نمره‌دهی جدید نتیجه‌گیری نکنند
[ترجمه ترگمان]همه دانشجویان درخواست کردند که معتدل باشند و در قضاوت درباره سیستم نمره جدید از جا بپرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mrs. Rollins commended her class for their temperate attitude when she announced the extra assignment.
[ترجمه گوگل]خانم رولینز کلاس خود را به خاطر رفتار معتدلشان هنگام اعلام تکلیف اضافی تحسین کرد
[ترجمه ترگمان]خانم \"رولینز\" کلاس رو برای temperate their تعریف کرد وقتی که این ماموریت رو اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These birds only survive in temperate latitudes.
[ترجمه گوگل]این پرندگان فقط در عرض های جغرافیایی معتدل زنده می مانند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان تنها در عرض های جغرافیایی زنده می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Nile Valley keeps a temperate climate throughout the year.
[ترجمه گوگل]دره نیل آب و هوای معتدلی را در طول سال حفظ می کند
[ترجمه ترگمان]دره نیل، آب و هوای معتدل را در طول سال حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is temperate in his habits.
[ترجمه گوگل]او در عادات خود معتدل است
[ترجمه ترگمان]او در عادات خود معتدل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please be more temperate in your language.
[ترجمه گوگل]لطفا در زبان خود معتدل تر باشید
[ترجمه ترگمان]لطفا در زبان خود more باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The plant grows only in the temperate zone.
[ترجمه گوگل]این گیاه فقط در منطقه معتدل رشد می کند
[ترجمه ترگمان]گیاه فقط در منطقه معتدل رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Britain has a temperate climate.
[ترجمه گوگل]بریتانیا آب و هوای معتدلی دارد
[ترجمه ترگمان]بریتانیا آب و هوای معتدل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In Temperate regions there are regular seasonal cycles, ultimately driven by the regular cycling of the Earth around the sun.
[ترجمه گوگل]در مناطق معتدل چرخه های فصلی منظمی وجود دارد که در نهایت توسط چرخش منظم زمین به دور خورشید هدایت می شود
[ترجمه ترگمان]در مناطق Temperate، چرخه های فصلی منظم وجود دارند که در نهایت توسط دوچرخه سواری منظم زمین اطراف خورشید رانده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. People in temperate countries pay little attention to mangroves: trees that grow at the ocean s edge.
[ترجمه گوگل]مردم کشورهای معتدل توجه کمی به حرا دارند: درختانی که در لبه اقیانوس رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم در کشورهای معتدل توجه کمی به درخت مانگرو می کنند: درختانی که در لبه اقیانوس رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Temperate forests pose the problem of seasonality.
[ترجمه گوگل]جنگل های معتدل مشکل فصلی بودن را ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]جنگل های Temperate مشکل فصلی بودن را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Trichostrongylus is rarely a primary pathogen in temperate areas, but is usually a component of parasitic gastroenteritis in ruminants.
[ترجمه گوگل]Trichostrongylus به ندرت یک پاتوژن اولیه در مناطق معتدل است، اما معمولاً جزء گاستروانتریت انگلی در نشخوارکنندگان است
[ترجمه ترگمان]Trichostrongylus به ندرت پاتوژن های اصلی در مناطق معتدل است، اما معمولا جزیی از بیماری های انگلی در ruminants است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It is distributed in the tropical, subtropical, and temperate zones of the world.
[ترجمه گوگل]در مناطق گرمسیری، نیمه گرمسیری و معتدل جهان پراکنده است
[ترجمه ترگمان]آن در مناطق استوایی، نیمه استوایی و معتدل جهان توزیع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Temperate forests--including deciduous, coniferous, mixed and mountain forests--account for about half of the earth's forest cover.
[ترجمه گوگل]جنگل‌های معتدل - از جمله جنگل‌های برگ‌ریز، مخروطی، مختلط و کوهستانی - حدود نیمی از پوشش جنگلی زمین را تشکیل می‌دهند
[ترجمه ترگمان]جنگل های Temperate - از جمله درختان برگریز، مخروطی، ترکیبی و کوهستانی - - نیمی از پوشش جنگلی زمین را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ملایم (صفت)
good-tempered, easy, calm, quiet, moderate, gentle, meek, soft, peaceful, downy, smooth, benign, mild, bland, clement, sedate, lenient, good-natured, temperate, peaceable

میانه رو (صفت)
moderate, frugal, sober, temperate

معتدل (صفت)
liberal, modest, moderate, medium, mild, well-proportioned, temperate, middle-of-the-road, pinkish, soft-spoken

تخصصی

[نساجی] معتدل - میانه رو

انگلیسی به انگلیسی

• moderate, self-restrained, composed, reasonable
a temperate place has weather that is never extremely hot or extremely cold.

پیشنهاد کاربران

temperate 2 ( adj ) =behaving in a calm and controlled way, e. g. Charles was temperate in his consumption of both food and drink.
temperate
temperate 1 ( adj ) ( tɛmprət ) = ( of a climate or region ) having a mild temperature without extremes of heat or cold, e. g. Sage can be grown outdoors in cool, temperate climates. temperately
temperate
معتدل، ملایم، میانه رو
🌐 کلماتی کاربردی برای بیان هوای مطلوب و دلپذیر:
✅ calm – very little wind
✅ clear – no clouds, rain, etc.
✅ clement – pleasant because it is neither very hot nor very cold
✅ cloudless – no clouds in the sky
...
[مشاهده متن کامل]

✅ equable – does not change very much
✅ fair – pleasant and not raining
✅ fine – sunny and not raining
✅ pleasant – dry and neither very hot nor very cold
✅ still – without wind
✅ temperate – a temperate climate or region is never extremely hot or extremely cold
✅ windless – without any wind
منبع: www. writerswrite. co. za

temperate ( اعتیاد )
واژه مصوب: میانه رو
تعریف: ویژگی فردی که رفتاری میانه روانه در مصرف الکل دارد
ملایم، معتدل
متعادل، میانه رو

بپرس