tartan

/ˈtɑːrtn̩//ˈtɑːtn̩/

معنی: پارچه پیچازی، یکجور پارچه پشمی شطرنجی
معانی دیگر: (پارچه ی اسکاتلندی پشمی و نقش پیچازی) تارتان، پارچه ی شطرنجی، پارچه ی پیچازی، طرح پیچازی، طرح تارتان، (کشتی یک دکله ی دریای مدیترانه) طراده، تارتان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: woolen plaid cloth woven in a design of straight lines of varying widths and different colors that cross at right angles, worn esp. by clans of Scottish Highlanders.

(2) تعریف: one of the patterns of such a plaid, known by the name of the clan that it designates.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or resembling a plaid like that worn by Scottish Highlanders.

جمله های نمونه

1. I had worn my red tartan plaid jacket, the one I wear only on weekends.
[ترجمه گوگل]من ژاکت چهارخانه تارتان قرمزم را پوشیده بودم، کتی که فقط آخر هفته ها می پوشم
[ترجمه ترگمان]کت قرمز tartan را پوشیده بودم که فقط آخر هفته ها می پوشیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A sudden gust lifted his resplendent tartan for all to see . . . a pair of blue briefs.
[ترجمه گوگل]وزش ناگهانی تارتان درخشان او را برای دیدن همه بلند کرد یک جفت شورت آبی
[ترجمه ترگمان]ناگهان تندبادی را بلند کرد تا همه چیز را ببیند، یک جفت شورت آبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Monarch of the Glen is 100 % tartan flannel.
[ترجمه گوگل]Monarch of the Glen 100% فلانل تارتان است
[ترجمه ترگمان]مونا رک از طرف گلن % ۱۰۰ سنتی tartan است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The woman was wearing a man's tartan dressing gown.
[ترجمه گوگل]زن لباس تارتن مردانه پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]زن یک پیراهن پشمی مردانه پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Last winter featured tartan themes, while metallic Sixties dresses and lurex tops were popular at Christmas.
[ترجمه گوگل]زمستان گذشته دارای تم های تارتان بود، در حالی که لباس های متالیک دهه شصت و تاپ لورکس در کریسمس محبوب بودند
[ترجمه ترگمان]در زمستان گذشته موضوعات مربوط به tartan به نمایش درآمد، در حالی که لباس های Sixties فلزی و tops در کریسمس معروف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wearing the Lord of the Isles tartan, he used a crook to support the knee recently operated on for cartilage damage.
[ترجمه گوگل]او با پوشیدن تارتان ارباب جزایر، از یک کلاهبردار برای حمایت از زانویی که اخیراً به دلیل آسیب غضروف جراحی شده بود، استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از یک چنگک برای حمایت از زانو که به تازگی برای آسیب غضروف عمل کرده بود استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But Leeds' own tartan terror, Gordon Strachan, insists it does not make much difference to players with championship credentials.
[ترجمه گوگل]اما ترس تارتان خود لیدز، گوردون استراکان، اصرار دارد که برای بازیکنان دارای اعتبار قهرمانی تفاوت چندانی ایجاد نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما گوردون Strachan، که با ابتکار عمل جراحی (لیدز)خود پافشاری می کند، اصرار دارد که تفاوت چندانی برای بازیکنان با اعتبار قهرمانی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He still wore his tartan cap.
[ترجمه گوگل]او هنوز کلاه تارتان خود را بر سر داشت
[ترجمه ترگمان]هنوز کلاه شنلش را پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I saw her sitting there, in her green tartan dress.
[ترجمه گوگل]او را دیدم که با لباس سبز تارتان نشسته بود
[ترجمه ترگمان]او را دیدم که در لباس سبز رنگش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Reaching inside his tartan plaid he tried to make his fingers take hold of the pommel of his sword.
[ترجمه گوگل]با رسیدن به داخل تارتان شطرنجی اش سعی کرد انگشتانش را به شمشیر خود بگیرد
[ترجمه ترگمان]دست به دست گرفت و سعی کرد انگشتانش را از قبضه شمشیرش نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Draught Tartan, Export, Harp and Carlsberg deluxe, real ale.
[ترجمه گوگل]پیش نویس تارتان، صادرات، هارپ و کارلزبرگ لوکس، آل واقعی
[ترجمه ترگمان]Draught tartan، Export، چنگ دار و فلفل نمکی، آبجو واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tartan patterns and plaids are applications of this theme.
[ترجمه گوگل]الگوهای تارتان و چهارخانه از کاربردهای این تم هستند
[ترجمه ترگمان]الگوهای tartan و plaids کاربرد این موضوع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her night dress is a tartan bathrobe and hairnet ( SS PA 13 ).
[ترجمه گوگل]لباس شب او یک حمام تارتان و توری مو است (SS PA 13)
[ترجمه ترگمان]لباس شب او یک bathrobe tartan و hairnet (SS PA)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wore a thick tartan skirt and a red cashmere sweater.
[ترجمه گوگل]او یک دامن ضخیم تارتان و یک ژاکت کشمیری قرمز پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]او یک دامن پشمی ضخیم و یک بلوز بافتنی پشمی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پارچه پیچازی (اسم)
plaid, tartan

یک جور پارچه پشمی شطرنجی (اسم)
tartan

تخصصی

[نساجی] تارتن - نوعی پارچه چهارخانه رنگی با بافت تافته یا سرژه

انگلیسی به انگلیسی

• one who is quickly angered, hot-tempered person; woolen cloth woven in plaid patterns (especially in scotland)
tartan cloth, which mainly comes from scotland, has different coloured stripes crossing each other.

پیشنهاد کاربران

پارچه ی پشمی با طرح چهارخونه
tartan
چهارخونه
پارچه ی پشمی چهارخانه

بپرس