tarsus

/ˈtɑːrsəs//ˈtɑːsəs/

معنی: قوزک پا، استخوان قوزک پا
معانی دیگر: (کالبد شناسی - جانور شناسی) استخوان مچ پا، قوزک، رجوع شود به: tarsometatarsus، شهر باستانی طرسوس (در جنوب ترکیه)، ساق پای مره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tarsi
(1) تعریف: the group of seven bones of which the human ankle is composed.

(2) تعریف: a small plate of connective tissue along the rim of the eyelid that helps shape and stiffen it.

(3) تعریف: the group of bones forming the equivalent of the ankle in the hind legs of four-footed animals.

(4) تعریف: the lower, segmented section of an insect's leg.

جمله های نمونه

1. He said his name was Saul of Tarsus .
[ترجمه گوگل]او گفت که نام او شائول طرسوس است
[ترجمه ترگمان] اون گفت که اسمش \"ساول of\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The avian tarsometatarsus distinguished from the tarsus and metatarsus of other quadruped by its unique characteristic of structure.
[ترجمه گوگل]تارسوماتارسوس پرندگان با ویژگی منحصر به فرد ساختارش از تارسوس و متاتارسوس سایر چهارپایان متمایز می شود
[ترجمه ترگمان]این پرنده با ویژگی منحصر به فردش از ساختار tarsus و metatarsus سایر چهارپایان متمایز و متمایز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The arthroscopic portals and synovial membrane of tarsus in cows were studied by using arthroscopy.
[ترجمه گوگل]پورتال های آرتروسکوپی و غشای سینوویال تارسوس در گاوها با استفاده از آرتروسکوپی بررسی شد
[ترجمه ترگمان]The arthroscopic و membrane synovial در گاوها با استفاده از arthroscopy مورد مطالعه قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Saul of Tarsus had thought he was obeying God by persecuting the early Christians.
[ترجمه گوگل]شائول از تارسوس فکر می کرد که با آزار و اذیت مسیحیان اولیه از خدا اطاعت می کند
[ترجمه ترگمان]سال گذشته، ساول of فکر کرده بود که او به خاطر آزار دادن مسیحیان زودتر از خداوند اطاعت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To study the effect of eyelid reconstruction replacing tarsus with plantar dermis.
[ترجمه گوگل]بررسی تاثیر بازسازی پلک در جایگزینی تارسوس با درم کف پا
[ترجمه ترگمان]برای مطالعه اثر پلک زدن بر روی پوست غشای میانی پا به جای می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Coxa, trochanter, femur, patella, tibia, metatarsus, and tarsus.
[ترجمه گوگل]کوکسا، تروکانتر، استخوان ران، کشکک، درشت نی، متاتارسوس و تارسوس
[ترجمه ترگمان]Coxa، trochanter، استخوان ران، استخوان ران، درشت نی و قوزک پا و قوزک پا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally, the tarsus bone in her ankle is shaped like our ancestors.
[ترجمه گوگل]در نهایت، استخوان تارسوس در مچ پای او شبیه اجداد ما است
[ترجمه ترگمان]در آخر استخوان قوزک پای اون شبیه اجداد ماست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He loved Paul of Tarsus, liked St John, hated St James as much as he dared, and regarded with mixed feelings Timothy, Titus, and Philemon.
[ترجمه گوگل]او پولس تارسوسی را دوست داشت، از سنت جان خوشش می آمد، به همان اندازه که جرات داشت از سنت جیمز متنفر بود و به تیموتائوس، تیتوس و فیلیمون با احساساتی متفاوت می نگریست
[ترجمه ترگمان]پل of را دوست داشت، از سنت جان خوشش می آمد، تا آنجا که جرات داشت از سنت جیمز متنفر بود و با احساسات آمیخته به احساسات تیموتی، تای توس و Philemon می نگریست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Then Barnabas went to Tarsus to look for Saul.
[ترجمه گوگل]سپس برنابا برای جستجوی شائول به طرسوس رفت
[ترجمه ترگمان]پس \" بی بی \"رفته که به دنبال\" ساول \" بگرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Saul of Tarsus was converted on a sudden, but no man ever went through a greater horror of darkness than he did before Ananias came to him with the words of comfort.
[ترجمه گوگل]شائول تارسوسی به طور ناگهانی تغییر دین داد، اما هیچ کس هرگز از تاریکی وحشتناک تر از او گذشت تا قبل از اینکه حنانیا با سخنان دلجویی نزد او آمد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سال گذشته، ساول of به این نتیجه رسیده بود، اما هیچ مردی از این وحشت بزرگ تر از آنچه پیش از آن بود، با کلمات آرامش بخش به او وارد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The cellular constituents of the carpus and tarsus were investigated in 6 healthy Holstein cows.
[ترجمه گوگل]ترکیبات سلولی کارپوس و تارسوس در 6 گاو هلشتاین سالم مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اجزای سلولی of و tarsus در ۶ گاو سالم هولشتاین بررسی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Born Saul of Tarsus, he had a conversion on the road to Damascus.
[ترجمه گوگل]شائول طرسوس متولد شد و در راه دمشق تغییر دین داد
[ترجمه ترگمان]او از اهل of به دنیا آمده بود و در راه دمشق تغییر مسیر داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They include the levator and depressor of the trochanter, tibia and tarsus and the levator of the pretarsus.
[ترجمه گوگل]آنها شامل بالابرنده و کاهش دهنده تروکانتر، تیبیا و تارسوس و بالابرنده پرتارسوس هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها شامل levator و چوب trochanter، درشت نی و tarsus و the of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The most valuable thing he did, however, was champion the cause of that volatile and "dangerous" convert, Saul of Tarsus .
[ترجمه گوگل]با این حال، باارزش‌ترین کاری که او انجام داد، قهرمانی بود که عامل آن نوکیش ناپایدار و «خطرناک»، شائول طرسوس بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارزشمندترین کاری که او انجام داد این بود که علت آن فرار بود و \"خطرناک\"، \"سول of\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In the Christian tradition, the conversion of Saul of Tarsus is a well known example and that of Muhammed on the mountain is fundamental to Moslem belief.
[ترجمه گوگل]در سنت مسیحی، تغییر دین شائول طرسوس یک نمونه شناخته شده است و تغییر دین محمد در کوه اساس اعتقاد مسلمانان است
[ترجمه ترگمان]در سنت مسیحیت، تبدیل \"سول\" به عنوان مثال معروف و معروف به محمد در کوهستان، امری بنیادی برای اعتقاد مسلمانان به شمار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قوزک پا (اسم)
ankle, tarsus

استخوان قوزک پا (اسم)
tarsus, tarsal

تخصصی

[زمین شناسی] قوزک پا، پنجه. پنجمین مفصل پا که بین یک تا پنج مفصل دارد

انگلیسی به انگلیسی

• one of the bones of the ankle (anatomy, zoology)

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] مچ پا
تارس:اسکلت لطیفی که در ضخامت پلک ها وجود دارد.

بپرس