systems analyst

/ˈsɪstəmzˈænələst//ˈsɪstəmzˈænəlɪst/

تحلیل گر سیستم

جمله های نمونه

1. Stan, a computer systems analyst, approaches pie in a thoughtful, systematic way.
[ترجمه گوگل]استن، یک تحلیلگر سیستم های کامپیوتری، به روشی متفکرانه و سیستماتیک به کیک می پردازد
[ترجمه ترگمان]استن، یک تحلیلگر سیستم های کامپیوتری، در یک روش اندیشمندانه و سیستماتیک به پای نزدیک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is a systems analyst, and his work is driving him spare at the moment.
[ترجمه گوگل]او یک تحلیلگر سیستم است و کارش در حال حاضر باعث می شود که او بی نیاز شود
[ترجمه ترگمان]او یک تحلیلگر سیستم ها است و کار او در حال حاضر او را رها می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Terry's tactic was to use the systems analyst for a peer pressure over the programmer.
[ترجمه گوگل]تاکتیک تری استفاده از تحلیلگر سیستم برای فشار همتایان بر برنامه نویس بود
[ترجمه ترگمان]تاکتیک تری برای استفاده از تحلیل گر سیستم ها برای فشار همسالان بر روی برنامه نویس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When the system is implemented, the systems analyst may be happy with the system.
[ترجمه گوگل]هنگامی که سیستم پیاده سازی می شود، تحلیلگر سیستم ممکن است از سیستم راضی باشد
[ترجمه ترگمان]وقتی سیستم اجرا می شود، تحلیلگر سیستم ها ممکن است با سیستم راضی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The three primary roles of the systems analyst are as consultant, supporting expert, and change agent.
[ترجمه گوگل]سه نقش اصلی تحلیلگر سیستم عبارتند از: مشاور، کارشناس پشتیبانی و عامل تغییر
[ترجمه ترگمان]سه نقش اصلی تحلیل گر سیستم ها، مشاور، متخصص پشتیبان و عامل تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The systems analyst frequently acts as a consultant to a business.
[ترجمه گوگل]تحلیلگر سیستم اغلب به عنوان مشاور یک کسب و کار عمل می کند
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر سیستم ها اغلب به عنوان مشاور برای یک کسب وکار عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sunday night is an uneasy time for systems analyst Tom Santos.
[ترجمه گوگل]یکشنبه شب برای تام سانتوس، تحلیلگر سیستم، زمان ناآرامی است
[ترجمه ترگمان]یکشنبه شب زمان آشفته برای تحلیل گر سیستم ها تام سانتوس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It cuts off communication between the systems analyst and the user.
[ترجمه گوگل]ارتباط بین تحلیلگر سیستم و کاربر را قطع می کند
[ترجمه ترگمان]این امر ارتباط بین تحلیلگر سیستم ها و کاربر را قطع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High performance computing systems analyst at Imperial College London.
[ترجمه گوگل]تحلیلگر سیستم های محاسباتی با کارایی بالا در امپریال کالج لندن
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر سیستم های محاسبه عملکرد بالا در کالج سلطنتی لندن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our definition of a systems analyst is necessarily broad.
[ترجمه گوگل]تعریف ما از یک تحلیلگر سیستم لزوماً گسترده است
[ترجمه ترگمان]تعریف ما از تحلیل گر سیستم ها لزوما گسترده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am applying for the systems analyst position.
[ترجمه گوگل]من برای موقعیت تحلیلگر سیستم اقدام می کنم
[ترجمه ترگمان]من برای موقعیت تحلیلگر سیستم ها درخواست می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is no universally accepted way of preparing for a job as a systems analyst.
[ترجمه گوگل]هیچ روش پذیرفته شده جهانی برای آماده شدن برای شغلی به عنوان تحلیلگر سیستم وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ روشی برای آماده سازی یک شغل به عنوان یک تحلیلگر سیستم ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The second - best job is software engineer, followed by computer systems analyst, biologist and historian.
[ترجمه گوگل]شغل دوم - بهترین شغل مهندس نرم افزار و پس از آن تحلیلگر سیستم های کامپیوتری، زیست شناس و مورخ است
[ترجمه ترگمان]دومین کار، مهندس نرم افزار است که به دنبال آن تحلیلگر سیستم های کامپیوتری، biologist و تاریخدان در پی آن قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] تحلیل گر سیستم

پیشنهاد کاربران

بپرس