syrup

/ˈsɜːrəp//ˈsɪrəp/

معنی: شربت، شیره، محلول غلیظ قندی دارویی، شیره یا شهد زدن به
معانی دیگر: (دارو سازی) شربت، هرداروی آمیخته با آب و شکر، (نوشابه) شربت، انگبین، دوشاب، شبیار، sirup شربت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a solution of sugar in water, esp. a viscous solution containing flavoring or medication.

(2) تعریف: a sweetener made from fruit juice, maple sap, or the like, boiled until very concentrated.

جمله های نمونه

1. a pectoral syrup
شربت سینه

2. tahini and syrup
ارده شیره

3. boil the grape juice to the consistency of syrup
آب انگور را آنقدر بجوشانید تا به غلظت شیره برسد.

4. Tinned fruit usually has a lot of syrup with it.
[ترجمه گوگل]میوه های کنسرو شده معمولاً شربت زیادی به همراه دارند
[ترجمه ترگمان]میوه Tinned معمولا حاوی مقدار زیادی شربت با آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pour in some of the syrup, but not all of it, as it will probably overflow.
[ترجمه گوگل]مقداری از شربت را داخل آن بریزید، اما نه تمام آن، زیرا احتمالاً سرریز می شود
[ترجمه ترگمان]مقداری از این شربت را بریزید اما نه همه آن، چون احتمالا سرریز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The high concentration of sugars forms a syrup when the sap evaporates.
[ترجمه گوگل]غلظت بالای قندها هنگام تبخیر شیره به شکل شربت در می آید
[ترجمه ترگمان]غلظت بالای قند، شربتی است که شیره تبخیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The syrup boils down in a short time.
[ترجمه گوگل]شربت در مدت کوتاهی به جوش می آید
[ترجمه ترگمان]این شربت در مدت کوتاهی به جوش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A solution of sugar boils down to a syrup.
[ترجمه گوگل]محلول شکر به صورت شربت در می آید
[ترجمه ترگمان]یک محلول شکر به یک شربت سرایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Pour syrup on it and spread it abroad with a rolling pin.
[ترجمه روشنک نیکویان] روش شربت بریزید و با وردنه پهنش کنید.
|
[ترجمه گوگل]روی آن شربت بریزید و با وردنه در خارج از کشور پخش کنید
[ترجمه ترگمان]مقداری شربت در آن بریزید و آن را با یک سنجاق در خارج از کشور پخش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Drizzle the syrup over the warm cake.
[ترجمه روشنک نیکویان] شربتو رو کیک گرم بریزید.
|
[ترجمه گوگل]شربت را روی کیک گرم بریزید
[ترجمه ترگمان]شربت را از روی کیک گرم پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She dosed up the children with cough syrup.
[ترجمه فریبا حبیبی] او بچه ها را به شربت سرفه بسته بود
|
[ترجمه حسین.ن۲۴] او شربت سرفه را به کودکان تزریق کرد ( خوراند )
|
[ترجمه روشنک نیکویان] به بچه ها شربت سرفه داد. 😐😐
|
[ترجمه مسعود منش] او بچه ها را با شربت سرفه خواباند ( چون واژه dose up به چم خواباندن است و نه شربت سرفه دادن است
|
[ترجمه گوگل]او به بچه ها شربت سرفه داد
[ترجمه ترگمان]اون بچه ها رو با شربت سرفه درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mother dosed the child up with cough syrup.
[ترجمه گوگل]مادر به کودک شربت سرفه داد
[ترجمه ترگمان]مادر با شربت سرفه، بچه رو مسموم کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Maple syrup is obtained from the sap of the sugar maple tree.
[ترجمه گوگل]شربت افرا از شیره درخت افرا قند به دست می آید
[ترجمه ترگمان]شیره درخت افرا از شیره درخت افرا به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cook the syrup until it ropes.
[ترجمه روشنک نیکویان] شربت رو تا قوام اومدن بجوشونید. 😐
|
[ترجمه روشنک نیکویان] شربت رو تا زمانیکه کش بیاد بجوشونید
|
[ترجمه گوگل]شربت را بپزید تا طناب شود
[ترجمه ترگمان] تا زمانی که طناب بسته بشه، کوک رو کوک کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I cooked the syrup until it threaded.
[ترجمه روشنک نیکویان] شربت رو تا زمان کش اومدن جوشوندم.
|
[ترجمه گوگل]شربت را پختم تا رزوه شود
[ترجمه ترگمان]شربت را درست کردم تا آن را نخ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شربت (اسم)
nectar, juice, beverage, syrup, sirup

شیره (اسم)
ooze, extract, molasses, juice, syrup, sirup, sap

محلول غلیظ قندی دارویی (اسم)
syrup, sirup

شیره یا شهد زدن به (فعل)
syrup, sirup

انگلیسی به انگلیسی

• sweet and concentrated liquid; solution of sugar and water containing medication (pharmacology)
syrup is a sweet liquid made with sugar and water, often with a flavouring.

پیشنهاد کاربران

{دارو} شربت : شربت ها فرآورده های خوراکی هستند که رسانگر آن ها، یک محلول مایع غلیظ از سوکروز، قند دیگر یا جایگزین قند ( با یا بدون اضافه کردن مواد دارویی و فراورده های طعم دهنده ) است.
یک نوع دسر که در کنار غذا می خورند
اصل این کلمه syrup ( شرب ) عربی است.
syrup ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: شربت
تعریف: محلول آبی قندها یا محصولات آب کافت نشاسته
شربت
( به گفته برخی، ریشه این کلمه از فارسی است. )
شربت. . . شیره
شربت
thick, sweet liquid with medicine in it
شربت
شیره

بپرس