symbiosis

/ˌsɪmbɪˈoʊsɪs//ˌsɪmbɪˈəʊsɪs/

معنی: همزیستی، همزیگری، زندگی تعاونی
معانی دیگر: (زیست شناسی) همزیستی، همبودی، همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: symbioses
مشتقات: symbiotic (adj.), symbiotically (adv.)
• : تعریف: a close association, usu. a mutually beneficial relationship, between two dissimilar organisms.

- Algae and fungi sometimes live in symbiosis, with algae providing food that fungi can not make, and fungi providing algae with water they need to live.
[ترجمه گوگل] جلبک‌ها و قارچ‌ها گاهی اوقات به صورت همزیستی زندگی می‌کنند، با جلبک‌ها غذایی که قارچ‌ها نمی‌توانند درست کنند، و قارچ‌ها آب مورد نیاز برای زندگی را برای جلبک‌ها فراهم می‌کنند
[ترجمه ترگمان] جلبک و قارچ ها گاهی در هم زیستی با جلبک ها زندگی می کنند و جلبک ها مواد غذایی فراهم می کنند که قارچ ها نمی توانند تولید کنند و قارچ ها آب جلبک را با آب تامین می کنند که به زندگی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The birds live in symbiosis with the cattle, picking insects from their skin to eat.
[ترجمه گوگل]پرندگان در همزیستی با گاو زندگی می کنند و برای خوردن حشرات را از پوست خود می چینند
[ترجمه ترگمان]این پرندگان در هم زیستی با گاوها زندگی می کنند و حشرات را از پوست خود بیرون می کشند تا بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Perhaps I better explain that symbiosis is popularly defined as a relationship between two differing life forms for their mutual benefit.
[ترجمه گوگل]شاید بهتر است توضیح دهم که همزیستی به طور عامیانه به عنوان رابطه بین دو شکل زندگی متفاوت برای منافع متقابل آنها تعریف می شود
[ترجمه ترگمان]شاید بهتر باشد توضیح دهم که هم زیستی به طور عام به عنوان یک رابطه بین دو شکل زندگی متفاوت برای منافع متقابل آن ها تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cleaning symbiosis on the other hand is a true form of mutually beneficial arrangement with both cleaner and host benefiting.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، همزیستی پاکسازی شکلی واقعی از ترتیبات سودمند متقابل است که هم پاک کننده و هم میزبان سود می برند
[ترجمه ترگمان]تمیز کردن هم زیستی در طرف دیگر یک شکل واقعی از آرایش دو طرفه است که هم تمیزتر و هم میزبان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One might almost speak of a complex symbiosis of different elements in society.
[ترجمه گوگل]تقریباً می توان از همزیستی پیچیده عناصر مختلف در جامعه صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]یک فرد ممکن است تقریبا از یک هم زیستی پیچیده از عناصر مختلف در جامعه صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nowhere is that symbiosis better expressed than in the medieval towns and villages.
[ترجمه گوگل]این همزیستی در هیچ کجا بهتر از شهرها و روستاهای قرون وسطایی بیان نشده است
[ترجمه ترگمان]هیچ کجا این هم زیستی بهتر از شهرهای قرون وسطایی و روستاهای قرون وسطی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The step from predation to this symbiosis is a short one.
[ترجمه گوگل]گام از شکار تا این همزیستی کوتاه است
[ترجمه ترگمان]گام از سوی شکار به این هم زیستی، کوتاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Symbiosis Nature, as we observe it, is built upon reciprocal relationships of dissimilar organisms, bacterial, vegetable and animal.
[ترجمه گوگل]همزیستی طبیعت، همانطور که ما مشاهده می کنیم، بر روی روابط متقابل موجودات غیر مشابه، باکتریایی، گیاهی و حیوانی بنا شده است
[ترجمه ترگمان]Symbiosis طبیعت، همان طور که ما مشاهده می کنیم، براساس روابط متقابل موجودات متفاوت، باکتریایی، گیاهی و حیوانی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Raisins and walnuts form a symbiosis that makes an indelible mark on so many recipes.
[ترجمه گوگل]کشمش و گردو یک همزیستی را تشکیل می دهند که در بسیاری از دستور العمل ها اثری پاک نشدنی می گذارد
[ترجمه ترگمان]Raisins و گردو یک هم زیستی را شکل می دهند که نشانه ماندگاری بر روی بسیاری از دستور العمل ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vocal and instrumental timbres: symbiosis Curiously, the timbre of an instrument always resembles vocal timbre.
[ترجمه گوگل]تن آواز و ساز: همزیستی به طور عجیبی، تن یک ساز همیشه شبیه تن آوازی است
[ترجمه ترگمان]آواز آوازی و instrumental: زنده بودن، طنین یک وسیله همیشه شبیه صدای پر طنین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In effect, a cultural symbiosis forms between fanciful, driven club owners and inveterate clubgoers.
[ترجمه گوگل]در واقع، یک همزیستی فرهنگی بین صاحبان باشگاه های خیالباف و رانده شده و باشگاهبازان متعصب شکل می گیرد
[ترجمه ترگمان]در واقع، هم زیستی فرهنگی بین صاحبان باشگاه fanciful و clubgoers ریشه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Using the symbiosis theory in biology, we divide financing symbiosis relationships into two types, commensalism and mutualism, and analyze the formation mechanism of these relationships.
[ترجمه گوگل]با استفاده از تئوری همزیستی در زیست شناسی، روابط همزیستی تامین مالی را به دو نوع commensalism و mutualism تقسیم می کنیم و مکانیسم شکل گیری این روابط را تحلیل می کنیم
[ترجمه ترگمان]با استفاده از تیوری هم زیستی در زیست شناسی، ما تامین مالی روابط هم زیستی را به دو نوع تقسیم می کنیم، commensalism و mutualism را تجزیه و تحلیل می کنیم و مکانیزم تشکیل این روابط را تجزیه و تحلیل می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This paper uses symbiosis theory as a new perspective to examine the ratifying model for credit extension and solve in theory such multiple co-linear relationships.
[ترجمه گوگل]این مقاله از نظریه همزیستی به عنوان یک دیدگاه جدید برای بررسی مدل تایید کننده برای افزایش اعتبار و حل تئوری چنین روابط چندگانه هم خطی استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله از نظریه هم زیستی به عنوان یک دیدگاه جدید برای بررسی مدل تصویب برای تمدید اعتبار و حل در تیوری چنین روابط co چندگانه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Remember symbiosis, two different organisms that come together for a mutually beneficial partnership?
[ترجمه گوگل]همزیستی را به یاد دارید، دو ارگانیسم مختلف که برای یک مشارکت سودمند متقابل گرد هم می آیند؟
[ترجمه ترگمان]به خاطر داشته باشید که هم زیستی، دو موجود زنده که برای شراکت سودمند دوجانبه به هم می رسند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Next symbiosis became a major mover and shaker feeding off the change produced by natural selection.
[ترجمه گوگل]همزیستی بعدی به یک محرک و تکان دهنده اصلی تبدیل شد که از تغییر ایجاد شده توسط انتخاب طبیعی تغذیه می کند
[ترجمه ترگمان]هم زیستی بعدی تبدیل به یک محرک اصلی و shaker در تغییر ایجاد شده توسط انتخاب طبیعی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

همزیستی (اسم)
coexistence, symbiosis

همزیگری (اسم)
symbiosis

زندگی تعاونی (اسم)
symbiosis

تخصصی

[صنایع غذایی] هم زیستی : هم یاری متقابل بین ۲ یا چند موجود زنده مثل هم زیستی بین جلبک با قارچ در گلسنگ
[خاک شناسی] همزیستی

انگلیسی به انگلیسی

• arrangement in which two dissimilar organisms live together in what is usually a mutually beneficial manner (biology)
symbiosis is a close relationship between two organisms of different kinds which benefits both organisms; a technical use.
symbiosis is also any relationship between different things, people, or groups that benefits all the things or people concerned.

پیشنهاد کاربران

یگانه زیستی
همزیستی
همبستگی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : symbiosis
✅️ صفت ( adjective ) : symbiotic
✅️ قید ( adverb ) : symbiotically
تعایش

بپرس