swamped

جمله های نمونه

1. swamped with debts
سخت گرفتار قرض

2. i am swamped with work
کار زیاد مرا ذله کرده است.

3. we were swamped with letters
سیلی از نامه به سوی ما سرازیر شده بود.

4. a tall wave swamped the boat
یک موج بلند قایق را غرق کرد.

5. His words were swamped by the laughter.
[ترجمه گوگل]کلامش غرق در خنده شد
[ترجمه ترگمان]کلماتش از خنده روده بر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Angry staffs swamped the company with complaints.
[ترجمه گوگل]کارکنان خشمگین شرکت را با شکایت غرق کردند
[ترجمه ترگمان]کارمندان عصبانی شرکت را با شکایت غرق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We've been swamped with phone calls since the advert appeared.
[ترجمه گوگل]از زمانی که آگهی ظاهر شد، ما با تماس های تلفنی مواجه شدیم
[ترجمه ترگمان]از وقتی که تبلیغات ظاهر شد، با تماس های تلفنی پر از تلفن بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sink overflowed and swamped the kitchen.
[ترجمه گوگل]سینک سرریز شد و آشپزخانه را غرق کرد
[ترجمه ترگمان]سینک از هم پاشید و در آشپزخانه غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A rogue wave swamped the boat.
[ترجمه گوگل]موجی سرکش قایق را زیر گرفت
[ترجمه ترگمان]یک موج سرکش در قایق غرق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The little boat was swamped by the waves.
[ترجمه گوگل]قایق کوچک توسط امواج باتلاق شد
[ترجمه ترگمان]قایق کوچک غرق در زیر امواج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The flood swamped the whole village.
[ترجمه گوگل]سیل تمام روستا را زیر گرفت
[ترجمه ترگمان]سیل همه دهکده را فرا گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All our feet were swamped in the mud.
[ترجمه گوگل]همه پاهایمان در گل فرو رفته بود
[ترجمه ترگمان]تمام پاهای ما در گل فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We asked for applications and were swamped .
[ترجمه گوگل]ما درخواست کردیم و غرق شدیم
[ترجمه ترگمان]درخواست درخواست کردیم و غرق در آب شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Foreign cars have swamped the UK market.
[ترجمه گوگل]خودروهای خارجی بازار بریتانیا را درنوردیده اند
[ترجمه ترگمان]اتومبیل های خارجی بازار انگلستان را غرق کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I've been swamped with work this year.
[ترجمه گوگل]من امسال غرق کار شدم
[ترجمه ترگمان]امسال خیلی کار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• filled to bursting; very busy; flooded

پیشنهاد کاربران

The word "swamped" is often used to describe a situation where a person is overwhelmed with a large amount of work or tasks to complete
درگیر کاری، غرق در کار، مشغول و سر شلوغ
I'm sorry, I can't talk right now, I'm swamped with work
...
[مشاهده متن کامل]

The restaurant was swamped with customers during the lunch rush
She felt swamped by all of the responsibilities of being a new parent
The teacher was swamped with grading papers after the final exams

منابع• https://poe.com/s/Pfu9aJc0VN0sUYdr3VB8
Very busy
غرق در
ذله
گرفتار
باتلاق شده
خیلی پرمشغله
پر از آب، غرقِ آب The boat was swamped by an enormous wave قایق پر از آب
غرق در چیزی بودن، پر از چیزی بودن
swamped with debt غرق در بدهی

سخت گرفتار، درگیر، سخت مشغول.
بسیار پر مشغله
منطقه باطلاقی و پوشیده از آب
شلوغ
سخت گرفتارچیزی شدن - به ستوه آمده/مستأصل شده - مغروق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس