survivor

/sərˈvaɪvər//səˈvaɪvə/

معنی: باقی مانده، بازمانده، شخص زنده
معانی دیگر: پایستگر، زنده مانده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone or something that survives.

(2) تعریف: in law, the one person of two or more with a joint interest who outlives the others.

جمله های نمونه

1. One survivor described his torturers as devils incarnate.
[ترجمه گوگل]یکی از بازماندگان شکنجه‌گرانش را شیاطین مجسم توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]یکی از بازماندگان شکنجه او را به عنوان devils مجسم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Griffiths is the sole survivor of the crash.
[ترجمه گوگل]گریفیث تنها بازمانده این تصادف است
[ترجمه ترگمان]گریفیث یگانه بازمانده حادثه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I'm a survivor. I'll get by.
[ترجمه گوگل]من یک بازمانده هستم من از پسش بر می آیم
[ترجمه ترگمان]من یک نجات یافته هستم من می ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was the sole survivor of the massacre.
[ترجمه گوگل]او تنها بازمانده قتل عام بود
[ترجمه ترگمان] اون تنها بازمانده اون قتل عام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was the last survivor of the family.
[ترجمه گوگل]او آخرین بازمانده خانواده بود
[ترجمه ترگمان] اون آخرین بازمانده خانواده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A survivor was knocked unconscious when the helicopter ditched.
[ترجمه گوگل]هنگام فرود آمدن هلیکوپتر یکی از بازماندگان بیهوش شد
[ترجمه ترگمان]یکی از بازماندگان در زمانی که بالگرد خلاص شد بی هوش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This grand park is a rare survivor from the eighteenth century.
[ترجمه گوگل]این پارک بزرگ یک بازمانده نادر از قرن هجدهم است
[ترجمه ترگمان]این پارک عظیم از قرن هیجدهم یک بازمانده کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's a cancer survivor/a survivor of cancer.
[ترجمه گوگل]او یک نجات یافته از سرطان/یک بازمانده از سرطان است
[ترجمه ترگمان]او یک بازمانده سرطان است \/ یکی از بازماندگان سرطان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The sole survivor of the crash was an infant.
[ترجمه گوگل]تنها بازمانده این تصادف یک نوزاد بود
[ترجمه ترگمان]تنها بازمانده این سانحه یک نوزاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was only one survivor of the plane crash.
[ترجمه گوگل]در این سانحه هواپیما فقط یک نفر زنده مانده بود
[ترجمه ترگمان]فقط یه بازمانده از سقوط هواپیما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sole survivor of the accident was found in the water after six hours.
[ترجمه گوگل]تنها بازمانده این حادثه پس از شش ساعت در آب پیدا شد
[ترجمه ترگمان]تنها بازمانده این حادثه پس از شش ساعت در آب یافت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't worry about Kurt; he's a survivor.
[ترجمه گوگل]نگران کورت نباش او یک بازمانده است
[ترجمه ترگمان]نگران کرت نباش؛ او یک بازمانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is just conceivable that a single survivor might be found.
[ترجمه گوگل]فقط می توان تصور کرد که یک بازمانده پیدا شود
[ترجمه ترگمان]قابل تصور نیست که یک بازمانده تنها پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Another survivor of seat belt neglect.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از بازماندگان غفلت از کمربند ایمنی
[ترجمه ترگمان]یکی دیگر از بازماندگان کمربند ایمنی پارک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باقی مانده (اسم)
rest, surplus, residue, fragment, debris, odds and ends, residuum, remainder, remnant, dregs, leavings, loose end, survivor

بازمانده (اسم)
survivor

شخص زنده (اسم)
survivor

انگلیسی به انگلیسی

• one who outlives another; one who withstands affliction; one who outlives a partner in a joint interest (law)
a survivor of a disaster is someone who continues to live in spite of coming close to death.
someone who is a survivor is able to carry on with their life in spite of difficult experiences.

پیشنهاد کاربران

بازمانده، زنده مانده
مثال: The survivor of the shipwreck was rescued by a passing boat.
بازمانده از کشتی غرق شده توسط یک قایق عبوری نجات یافت.
Some who continue to live with fetal situation
a person who copes well with difficulties in their life
پوست کلفت، کسی که از سختی و مشقت یا تنبیه و ملامت آزرده و متاثر نشود، مقاوم در سختی ها و مصائب
"She is a born survivor. "
جان سخت
سربلند
جان به دربریده
به جا مانده ، جان به در برده
نجات یافته

بپرس