surgeon

/ˈsɜːrdʒən//ˈsɜːdʒən/

معنی: جراح
معانی دیگر: کارد پزشک، برمان پزشک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a medical doctor who specializes in surgery.

جمله های نمونه

1. the surgeon amputated hassan's hand
جراح دست حسن را قطع کرد.

2. the surgeon inserted a metal plate into his damaged skull
جراح صفحه ای فلزی در جمجمه ی مصدوم او قرار داد.

3. the surgeon removed the cancerous segments of her stomach
جراح قسمت های سرطانی معده ی او را درآورد.

4. the surgeon scrubbed his hands thoroughly with a brush and soap
جراح دستان خود را با برس و صابون خوب شست.

5. oral surgeon
جراح دهان و دندان

6. an incompetent surgeon
جراح ناشی

7. he is a highly-paid surgeon
او جراحی است که حقوق گزافی می گیرد.

8. john is a brain surgeon
جان جراح مغز است.

9. the unerring judgement of the surgeon
قضاوت خطا ناپذیر جراح

10. doctor john aryanpur is a brain surgeon
دکتر جان آریان پور جراح مغز است.

11. my son john is a brain surgeon
پسرم جان جراح مغز است.

12. the marvelous skill of that brain surgeon
مهارت شگفت انگیز آن جراح مغز

13. the deft handling of the knife by a surgeon
کاربرد ماهرانه ی چاقو توسط جراح

14. john realized his childhood dream of becoming a brain surgeon
جان به رویای ایام کودکی خود درباره ی جراح مغز شدن جامه ی عمل پوشاند.

15. The surgeon placed catheters through the veins and arteries near the base of the head.
[ترجمه گوگل]جراح کاتترها را از طریق وریدها و شریان ها در نزدیکی قاعده سر قرار داد
[ترجمه ترگمان]جراح رگ را در رگ ها و شریان های نزدیک سر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. My daughter is engaged to a surgeon.
[ترجمه گوگل]دخترم نامزد یک جراح است
[ترجمه ترگمان] دخترم با یه جراح نامزد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He established himself as a leading surgeon.
[ترجمه گوگل]او خود را به عنوان یک جراح برجسته معرفی کرد
[ترجمه ترگمان]خود را به عنوان جراح برجسته نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He is determined to qualify as a surgeon.
[ترجمه گوگل]او مصمم است به عنوان جراح واجد شرایط باشد
[ترجمه ترگمان]او مصمم است که به عنوان جراح عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The surgeon would pick up his instruments, probe, repair and stitch up again.
[ترجمه گوگل]جراح ابزارهای خود را برمی‌داشت، کاوش می‌کرد، تعمیر می‌کرد و دوباره بخیه می‌زد
[ترجمه ترگمان]جراح ابزارها، probe، تعمیر و بخیه را انتخاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The surgeon reset her broken shoulder blade.
[ترجمه گوگل]جراح تیغه شانه شکسته او را دوباره تنظیم کرد
[ترجمه ترگمان]جراح شانه شکسته اش را دوباره جا به جا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جراح (اسم)
surgeon

تخصصی

[بهداشت] جراح

انگلیسی به انگلیسی

• one who practices surgery, one who performs medical operations (medicine)
a surgeon is a doctor who performs surgery.

پیشنهاد کاربران

surgeon ( n ) ( sərdʒən ) =a doctor who is trained to perform surgery. surgical mask ( n ) ( sərdʒɪkl m�sk ) , surgical glove ( n ) ( sərdʒɪkl ɡlʌv )
surgeon
جراح
مثال:my dad is a surgeon in a big hospital
کارد پزشک
A special type of doctor
نوع خاصی از دکتر است
یعنی همان جراح

پزشکی قانونی
جراحی که درجه بالاتری نسبت به بقیه دارد
جراح
دکتر بیهوشی

بپرس