surety

/ˈʃʊrəti//ˈʃʊərəti/

معنی: کفیل، اطمینان، ضامن، وثیقه، گرو، ظن قوی، پابندان
معانی دیگر: آسوده دلی، پشتگرمی، تضمین، گارانتی، پایندان، گردن گیر، پذیرفتار، پذرفتار، تاوان دار، متعهد، قطعیت، رجا واثق، مسلم بودن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: sureties
(1) تعریف: something that is certain or sure; certainty.

(2) تعریف: an insurance against loss, damage, or nonpayment of a debt; guarantee.
مشابه: guarantee, guaranty

(3) تعریف: someone who has assumed legal responsibility for another person or his or her debts, obligations, or the like.

جمله های نمونه

1. stand surety for somebody
ضامن کسی شدن

2. he gave $500 as surety
مبلغ پانصد دلار به عنوان وثیقه داد.

3. we can not see into the future with surety
ما نمی توانیم آینده را با اطمینان پیش بینی کنیم.

4. She was granted bail with a surety of $500.
[ترجمه گوگل]برای او وثیقه با ضمانت ۵۰۰ دلاری صادر شد
[ترجمه ترگمان]او با ضمانت ۵۰۰ میلیون دلاری به قید وثیقه آزاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What are you able to provide as a surety that you will repay the loan?
[ترجمه گوگل]چه چیزی می توانید به عنوان ضمانت برای بازپرداخت وام ارائه دهید؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توان ضمانت کرد که شما این وام را بازپرداخت خواهید کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She has promised to stand surety for £4 000.
[ترجمه گوگل]او قول داده است که 4000 پوند ضمانت کند
[ترجمه ترگمان]او قول داده است که به قیمت ۴۰۰۰ پوند ضمانت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was prepared to stand surety for me, but they just wasn't having it.
[ترجمه گوگل]او آماده بود برای من ضمانت کند، اما آنها آن را نداشتند
[ترجمه ترگمان]او آماده بود که به من اطمینان بدهد، اما آن ها این کار را نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The surety covenant is given as a support or buttress to covenants given by a tenant to a landlord.
[ترجمه گوگل]عهد ضامن به عنوان پشتوانه یا پشتوانه عهدهایی است که مستاجر به صاحبخانه می دهد
[ترجمه ترگمان]تعهد قراردادی به عنوان یک ضمانت و یا buttress به covenants داده می شود که توسط یک مستاجر به یک مالک داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They also ordered £2000 surety to be seized.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین دستور توقیف 2000 پوند ضمانت را صادر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین به ۲۰۰۰ پوند ضمانت دادند تا توقیف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The lessee is not a surety for the assignee, any more than is the assignee the agent of the lessee.
[ترجمه گوگل]مستأجر برای مستأجر ضامن نیست، مگر اینکه مستأجر، وکیل مستأجر باشد
[ترجمه ترگمان]The یک ضمانت برای وکیل نیست، و از آن بیشتر به عنوان نماینده the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Take his garment that is surety aand take a pledge of him for a strange woman.
[ترجمه گوگل]جامه ضامن او را بگیر و او را به زنی غریبه گرو بگیر
[ترجمه ترگمان]لباس او را در نظر بگیرید که ضمانتی است برای یک زن عجیب و غریب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What encouraged me not to become your surety, but to patronize you?
[ترجمه گوگل]چه چیزی مرا تشویق کرد که ضامن شما نباشم، بلکه از شما حمایت کنم؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث شد که من به شما اطمینان بدهم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Online lenders and you need worry about the surety of getting loans.
[ترجمه گوگل]وام دهندگان آنلاین و شما باید نگران تضمین دریافت وام باشید
[ترجمه ترگمان]وام دهندگان آنلاین و شما باید نگران ضمانت وام گرفتن باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He gave me a watch as surety.
[ترجمه گوگل]به عنوان ضمانت یک ساعت به من داد
[ترجمه ترگمان]او به من یک ساعت نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفیل (اسم)
acting, sponsor, guarantor, bondsman, surety, bailsman, bond, warrantor

اطمینان (اسم)
persuasion, certainty, surety, affiance, confidence, assurance, trust, security, certitude, fideism

ضامن (اسم)
sponsor, guarantor, bondsman, surety, bailsman, security, guarantee, latch, depositary, voucher, warranter, warrantor

وثیقه (اسم)
surety, earnest, gage, gauge, assurance, security, guarantee, guaranty, pledge, caution, premium, pawn, hostage

گرو (اسم)
surety, gage, gauge, security, deposit, stake, pledge, pawn, mortgage, encumbrance, hostage

ظن قوی (اسم)
surety

پابندان (اسم)
surety, warranty

تخصصی

[حقوق] ضامن

انگلیسی به انگلیسی

• certainty, assurance; something that is certain; guarantor; pledge, guarantee
a surety is a person who accepts responsibility for another person's debt or for their behaviour.
a surety is also something valuable which you give to someone to show that you will do what you have promised.

پیشنهاد کاربران

ضمانتنامه تبعی، ضمانتنامه مشروط، شرکتها و موسسات صادرکننده این نوع ضمانتنامه ها
آسوده دلی پابندان

بپرس