superfluity

/ˌsuːpəˈflʊɪti//ˌsuːpəˈflʊɪti/

معنی: افراط، زیادی، فراوانی بیش از حد
معانی دیگر: زیادتی، زیاد بود، سرشاری، فراوانی، وفور

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: superfluities
(1) تعریف: the state or quality of being unnecessary or excessive.
مترادف: excessiveness, needlessness
مشابه: dispensability, excess, expendability, fat, redundancy

(2) تعریف: an overly large amount; excess.
مترادف: excess, overabundance, oversupply, surfeit, surplus
متضاد: shortage
مشابه: abundance, glut, margin, overdose, overflow, plethora, redundancy

(3) تعریف: something unnecessary, esp. a luxury.
مترادف: extravagance, frill, luxury
مشابه: indulgence, unessential

جمله های نمونه

1. There always seemed to be a superfluity of men at the dances!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید همیشه مردان زیادی در رقص ها وجود دارد!
[ترجمه ترگمان]همیشه چنین می نمود که مردان دیگر در مجالس رقص بیش از حد افراط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The city has a superfluity of five-star hotels.
[ترجمه گوگل]این شهر دارای تعداد زیادی هتل پنج ستاره است
[ترجمه ترگمان]این شهر دارای یک هتل پنج ستاره اضافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In superfluity, it now became apparent, they had found satisfaction.
[ترجمه گوگل]در زائد، اکنون آشکار شد، آنها رضایت یافته بودند
[ترجمه ترگمان]دیگر به نظر می رسید که دیگر چیزی دیگر وجود ندارد، و حالا معلوم شده بود که آن ها را راضی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are superfluity of amusements here theaters, theatres, concerts, sport matches, and so above.
[ترجمه گوگل]در اینجا تئاترها، تئاترها، کنسرت ها، مسابقات ورزشی و موارد فوق تفریحات اضافی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در تئاتر، تئاترها، کنسرت ها، بازی های ورزشی و غیره زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is also a superfluity of stop signals.
[ترجمه گوگل]سیگنال های توقف نیز زیاد است
[ترجمه ترگمان]همچنین اشارات توقف اضافی نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Leisure and hobbies" is another superfluity.
[ترجمه گوگل]«فراغت و سرگرمی ها» یکی دیگر از موارد اضافی است
[ترجمه ترگمان]سرگرمی و سرگرمی ها \" یک چیز اضافی دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wealth is simply a superfluity of what we don't need.
[ترجمه گوگل]ثروت صرفاً مازاد چیزی است که ما به آن نیاز نداریم
[ترجمه ترگمان]ثروت فقط چیزی است که ما لازم نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To place wit above sense is to place superfluity above utility. -Mad. de.
[ترجمه گوگل]قرار دادن شوخ طبعی بالاتر از عقل، قرار دادن مازاد بر فایده است -دیوانه de
[ترجمه ترگمان]جایی که عقل و شعور بیش از حد عقل و عقل را در خود جای دهد، خالی از منفعت است - Mad دی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. So far, the principle of superfluity establishing needs to be further completed and developed.
[ترجمه گوگل]تا کنون، اصل استقرار مازاد نیاز به تکمیل و توسعه بیشتر دارد
[ترجمه ترگمان]تا کنون، اصل استقرار اضافی نیاز به تکمیل و توسعه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This book has a superfluity of introductions and summaries.
[ترجمه گوگل]این کتاب دارای مقدمه و تلخیص فراوان است
[ترجمه ترگمان]این کتاب چیز دیگری برای معرفی و summaries وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wherefore lay apart all filthiness and superfluity of naughtiness, and receive with meekness the engrafted word, which is able to save your souls.
[ترجمه گوگل]پس هر پلیدی و زائد شیطنت را کنار بگذارید و کلام پیوند خورده را که می تواند جان شما را نجات دهد با نرمی بپذیرید
[ترجمه ترگمان]و از این جهت است که تمام گناهان و superfluity را از هم جدا می کند و با فروتنی یک کلمه engrafted که می تواند روح شما را نجات دهد دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The new director has said that there is a superfluity of staff in the organization, and that cuts must be made.
[ترجمه گوگل]مدیرعامل جدید گفته است که در این سازمان نیروی مازاد وجود دارد و باید تعدیل شود
[ترجمه ترگمان]مدیر جدید گفته است که تعداد زیادی پرسنل در این سازمان وجود دارد و این کاهش باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There were the Station dances, the weekly cinema shows, and a superfluity of men.
[ترجمه گوگل]رقص های ایستگاه، نمایش های هفتگی سینما و تعداد زیادی از مردان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]رقص های ایستگاه، نمایش های هفتگی سینما، و بسیاری از مردان را به خود اختصاص می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In this sense, daydreaming is purposeful - not merely a random response to a superfluity of mentally unoccupied time: Daydreaming?
[ترجمه گوگل]از این نظر، رویاپردازی هدفمند است - نه صرفاً پاسخی تصادفی به زمان اضافی ذهنی خالی از ذهن: رویاپردازی؟
[ترجمه ترگمان]در این حالت، خیال بافی هدفمند است - نه صرفا یک پاسخ تصادفی به یک پاسخ تصادفی از یک زمان خالی ذهنی: Daydreaming؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. "And there were as many counsellors there as here, . . . " he went on, returning to the superfluity of advisers, a subject which evidently occupied his mind.
[ترجمه گوگل]او ادامه داد: «و به اندازه اینجا مشاوران آنجا بودند » او به مازاد مشاوران بازگشت، موضوعی که ظاهراً ذهن او را به خود مشغول کرده بود
[ترجمه ترگمان]او ادامه داد: و آنجا هم مانند اینجا، مشاوران زیادی وجود داشت که در اینجا حضور داشت، موضوعی که ظاهرا ذهنش را مشغول کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افراط (اسم)
excess, frill, self-indulgence, indulgence, extravagance, intemperance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy

زیادی (اسم)
wealth, excess, extra, surplus, excrescence, immensity, superfluity, immoderacy, exorbitance, exorbitancy, riffraff, nimiety

فراوانی بیش از حد (اسم)
superfluity

انگلیسی به انگلیسی

• state or quality of being superfluous; overabundance; something which is unnecessary
if there is a superfluity of something, there is more of it than is needed; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : superfluity
صفت ( adjective ) : superfluous
قید ( adverb ) : superfluously
مازاد بودن

بپرس