superficially


معنی: سرسری
معانی دیگر: بطور سطحی، ظاهری، سطحا، ازرو

جمله های نمونه

1. Those copper articles were superficially brassed.
[ترجمه ونوس] آن اقلام مسی به صورت سطحی برنجی شده بودند
|
[ترجمه گوگل]آن اقلام مسی به صورت سطحی برنجی شده بودند
[ترجمه ترگمان]آن مواد مسی به طور سطحی brassed بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The two statements accord superficially.
[ترجمه گوگل]این دو گزاره به طور سطحی مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]دو بیانیه به طور سطحی به توافق رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Religious education is poorly and superficially taught in most schools.
[ترجمه موسی] تعلیمات دینی در اکثر مدارس به صورت ضعیف و به طور سطحی آموزش داده می شود.
|
[ترجمه گوگل]آموزش دینی در اکثر مدارس ضعیف و سطحی تدریس می شود
[ترجمه ترگمان]تحصیلات دینی ضعیف و سطحی است و در اغلب مدارس تدریس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The film touches on these issues, but only superficially.
[ترجمه گوگل]فیلم به این موضوعات می پردازد، اما به صورت سطحی
[ترجمه ترگمان]فیلم به این مسائل می پردازد، اما به طور سطحی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We must on no account view problems superficially and in isolation.
[ترجمه گوگل]ما به هیچ وجه نباید مشکلات را سطحی و مجزا ببینیم
[ترجمه ترگمان]ما نباید به طور سطحی و در انزوا به مشکلات بنگریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Any animal species that happens to be superficially dull will be ignored, perhaps even maltreated.
[ترجمه گوگل]هر گونه حیوانی که به طور سطحی کسل کننده باشد نادیده گرفته خواهد شد، شاید حتی مورد بدرفتاری قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]هر گونه جانوری که به طور سطحی کدر باشد نادیده گرفته می شود و شاید هم آزار دهنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They are superficially similar but have very different underlying meanings - different people are doing the pleasing.
[ترجمه گوگل]آنها از نظر ظاهری شبیه به هم هستند اما معانی اساسی بسیار متفاوتی دارند - افراد مختلف کارهای خوشایند را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به طور سطحی مشابه هستند اما معانی زیرین متفاوتی دارند - افراد مختلف عمل خوشایندی را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The most aerial of all birds, superficially resembling swallows and martins, feeding on flying insects.
[ترجمه گوگل]هوایی ترین پرنده از همه پرندگان، ظاهراً شبیه پرستوها و مارتین است که از حشرات در حال پرواز تغذیه می کند
[ترجمه ترگمان]most پرندگان به طور سطحی شبیه swallows و martins هستند و از حشرات پرنده تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unfortunately, while superficially attractive, those context-independent truth criteria which have been suggested turn out to be vacuous or tautological.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، در حالی که ظاهراً جذاب هستند، معیارهای حقیقت مستقل از زمینه که پیشنهاد شده اند، خالی یا توتولوژیک هستند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، در حالی که به طور سطحی جذاب است، آن معیارهای واقعیت مستقل که پیشنهاد شده اند، پوچ و پوچ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is well-dressed, superficially well-mannered, but reminds me of a flirtatious married host at a barbecue.
[ترجمه گوگل]او خوش لباس است، ظاهراً خوش اخلاق است، اما مرا یاد یک مجری متاهل عشوه گر در یک باربیکیو می اندازد
[ترجمه ترگمان]او خوب لباس پوشیده و به طور سطحی رفتاری مودبانه دارد، اما مرا یاد یک میزبان زن و اهل لاس زنی می اندازد که توی باربیکیو کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Superficially at least, Calvin was even more disparaging.
[ترجمه ونوس] حداقل از نظر ظاهری، کالوین تحقیرآمیزتر بود
|
[ترجمه گوگل]حداقل از نظر ظاهری، کالوین تحقیرآمیزتر بود
[ترجمه ترگمان]کالون دست کم از او more بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Periclimenes shrimps are superficially similar in appearance to Harlequin Shrimp species but do not harm their host anemone or sea cucumber.
[ترجمه گوگل]میگوهای Periclimenes از نظر ظاهری شبیه به گونه هارلکین میگو هستند اما به شقایق میزبان یا خیار دریایی آسیبی نمی رساند
[ترجمه ترگمان]shrimps Periclimenes به ظاهر شبیه به Harlequin گونه Shrimp هستند اما به میزبان خود anemone یا خیار دریایی آسیب نمی زنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It provides a superficially plausible answer to deep and troubling questions about existence.
[ترجمه گوگل]این یک پاسخ سطحی قابل قبول برای سؤالات عمیق و نگران کننده در مورد هستی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کار پاسخ قابل قبولی به سوالات عمیق و آزاردهنده درباره وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the superficially simpler terms of plate tectonics, these are the repeated effects of plates splitting and coming together.
[ترجمه گوگل]در اصطلاح ساده‌تر تکتونیک صفحه، اینها اثرات مکرر شکافتن و به هم رسیدن صفحات هستند
[ترجمه ترگمان]در شرایط ساده تر of صفحه، این ها اثرات تکراری شکافتن صفحات هستند و به هم می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Spenser's stories, if superficially trifling, are yet justified by the symbolism.
[ترجمه گوگل]داستان‌های اسپنسر، اگر به صورت سطحی بی‌اهمیت باشند، با نمادگرایی قابل توجیه هستند
[ترجمه ترگمان]داستان های اسپنسر، اگر به طور سطحی به نظر برسد، هنوز توسط the موجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرسری (قید)
inconsiderately, perfunctorily, superficially

انگلیسی به انگلیسی

• in a superficial manner

پیشنهاد کاربران

بدون عمق، ( بطور ) سطحی و پوچ [ظاهری]، توخالی
ظاهرا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : superficiality
صفت ( adjective ) : superficial
قید ( adverb ) : superficially
1. Religious education is poorly and superficially taught in most schools.
تعلیمات دینی در اکثر مدارس به صورت ضعیف و به طور سطحی آموزش داده می شود.
2. The results were superficially impressive, but already in the 1950s there was trouble beneath the surface.
...
[مشاهده متن کامل]

نتایج به طور سطحی چشمگیر بودند ، اما در دهه 1950 مشکلاتی در زیر سطح وجود داشت.
3. Their goal is superficially to avenge their friend's death, but in reality they have darker motives.
هدف آنها در ظاهر انتقام گرفتن از دوست دوستشان است ، اما در واقع انگیزه های تیره تری دارند.
4. Even in superficially symmetrical organisms, there is almost always some consistent deviation from absolute symmetry.
حتی در ارگانیسم های متقارن سطحی ، تقریباً همیشه مقداری انحراف از تقارن مطلق وجود دارد.
5. Art is made in the name of Nature, and Nature, superficially at least, is chaotic.
هنر به نام طبیعت ساخته می شود و طبیعت حداقل از نظر ظاهری پر هرج و مرج است.
6. For the rest, the event that was going to change everything has, superficially, altered nothing much.
برای بقیه ، رویدادی که قرار بود همه چیز را تغییر دهد ، در ظاهر ، تغییر چندانی نکرده است.
7. As a journalist you tend to be covering a lot of different things superficially.
شما به عنوان یک روزنامه نگار تمایل دارید که موارد مختلف را به طور سطحی پوشش دهید.
Superficially ( adv ) = به طور سطحی، به طور ظاهری، در ظاهر
معانی دیگر>>>>>>>>>> سطحاٌ، از رو

بر حسب ظاهر

بپرس