sun

/ˈsən//sʌn/

معنی: خورشید، خاور، افتاب، خرشید، تابیدن، در معرض افتاب قرار دادن
معانی دیگر: مخفف: یکشنبه، آفتاب، نور خور(شید)، حمام آفتاب گرفتن، شمس، هور، هر ستاره ای که مرکز سیارات باشد، خورشید منظومه، (از نظر نور یا حرارت، درخشش یا عظمت) خورشید مانند، خورسان، آفتاب سان، (شعر قدیم) یک روز، یک سال، آب و هوا، (قدیمی) طلوع یا غروب خورشید، پگاه، ایوار، در معرض خورشید قرار دادن، آفتاب دادن، (گیاه شناسی) سنا (crotalaria juncea از خانواده ی pea - بومی هند)، درمعر­ افتاب قرار دادن، افتاب، خورشید، درمعرض افتاب قرار دادن، تابیدن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: place in the sun, under the sun
(1) تعریف: (often cap.) the central star of the solar system around which the earth and other planets revolve and from which heat and light issue.

(2) تعریف: this star in a particular location or at a particular time.

- the morning sun
[ترجمه آرش آمیرزاده] آفتاب صبحگاهی
|
[ترجمه گوگل] آفتاب صبح
[ترجمه ترگمان] خورشید صبحگاهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a star.

(4) تعریف: the radiant energy given off by the sun; sunlight.

- Can you feel the sun on your face?
[ترجمه نیکی] ایا میتونی خورشیدو رو صورت خودت احساس کنی؟!
|
[ترجمه گوگل] آیا می توانید خورشید را روی صورت خود احساس کنید؟
[ترجمه ترگمان] میتونی آفتاب رو صورتت حس کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: an area illuminated by sunlight.
متضاد: shade

- The dog likes to sit in the sun.
[ترجمه گوگل] سگ دوست دارد زیر آفتاب بنشیند
[ترجمه ترگمان] سگه دوست داره تو آفتاب بشینه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: suns, sunning, sunned
(1) تعریف: to expose to the sun's rays.

- The lizard sunned itself on the rock.
[ترجمه گوگل] مارمولک روی صخره آفتاب گرفت
[ترجمه ترگمان] مارمولک خود را روی سنگ گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to heat or dry through such exposure.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: sunlike (adj.)
• : تعریف: to expose oneself to the sun; sunbathe.
اسم و ( noun, abbreviation )
(1) تعریف: abbreviation of "Sunday," the first day of the week, occurring between the Saturday of the previous week and Monday.

(2) تعریف: abbreviation of "Sunday," the Sabbath day, as observed by most Christians.

جمله های نمونه

1. the sun came out and the morning mist disappeared
آفتاب برآمد و مه بامدادی ناپدید شد.

2. the sun declines in the west
خورشید در باختر افول می کند.

3. the sun dipped into the sea
خورشید در دریا فرو رفت.

4. the sun disappeared behind clouds
خورشید پشت ابرها ناپدید شد.

5. the sun enamelled the whole scene
خورشید تمام صحنه را رنگارنگ کرده بود.

6. the sun flashed from behind a cloud
خورشید از پس ابری درخشید.

7. the sun has dulled this carpet's colors
آفتاب رنگ این فرش را کدر کرده است.

8. the sun is our source of energy
خورشید منبع انرژی ما است.

9. the sun is still up
خورشید هنوز بالا است.

10. the sun kept dispersing morning mists
خورشید مه صبحگاهی را پراکنده می کرد.

11. the sun made the ice and snow mushy
خورشید یخ و برف را نرم کرد.

12. the sun melted the snow
آفتاب برف ها را آب کرد.

13. the sun never shines at night
خورشید هرگز در شب نمی درخشد.

14. the sun peeped from behind the clouds
خورشید از پس ابرها نمایان شد.

15. the sun radiates light and heat
خورشید نور و گرما ساطع می کند.

16. the sun rose
خورشید دمید.

17. the sun sank in the west
خورشید در باختر غروب کرد.

18. the sun sets at six o'clock
خورشید ساعت شش غروب می کند.

19. the sun sheds warmth on all
خورشید بر همه گرما می بخشد.

20. the sun shines
خورشید می درخشد.

21. the sun shines hot
(شکسپیر) خورشید با گرمی می درخشد.

22. the sun shining through the leaves dappled the ground
خورشید که از لابلای برگ ها می تابید زمین را سایه روشن کرده بود.

23. the sun should be looked at only through smoked glass
فقط باید با شیشه ی دودی (یا تیره) به خورشید نگاه کرد.

24. the sun sucked up the rain
خورشید باران را درآشامید.

25. the sun thawed the snow
خورشید برف ها را آب کرد.

26. the sun transmits light and heat
خورشید نور و گرما ترارسانی می کند.

27. the sun turned the snow into slush
خورشید برف ها را آبکی کرد.

28. the sun vanished behind the clouds
خورشید پشت ابرها ناپدید شد.

29. the sun warmed the morning air
آفتاب هوای بامداد را گرم کرد.

30. the sun was beginning to sizzle the valley
خورشید داشت شروع می کرد به داغ کردن دره.

31. the sun was deliciously warm
آفتاب به طور دلپذیری گرم بود.

32. the sun was hanging in a coppery dome
خورشید در گنبدی سرخگون آویخته بود.

33. the sun was low
خورشید پایین بود.

34. the sun went down
خورشید غروب کرد.

35. the sun wheeled over the sky
خورشید در آسمان قوس زد.

36. a pale sun shining through the fog
خورشید کم نوری که از میان مه می تابد

37. has the sun originated from a primordial mass of gas?
آیا خورشید از یک توده ی گاز اولیه به وجود آمده ؟

38. the beaming sun
خورشید تابناک

39. the blazing sun
خورشید داغ و تابناک

40. the desert sun beat down on them
خورشید صحرا به شدت بر آنها می تابید.

41. the desert sun had parched and browned his skin
آفتاب صحرا پوست او را خشک و پژمرده و قهوه ای کرده بود.

42. the hot sun dried the clothes
خورشید داغ لباس ها را خشکاند.

43. the hot sun seared the flowers
آفتاب گرم گل ها را خشکاند.

44. the setting sun yellowed the shore
خورشید مغرب ساحل را زرین فام کرده بود.

45. under the sun
در این جهان،در دنیا

46. exposure to the sun had bleached her hair
تماس با آفتاب مویش را کم رنگ کرده بود.

47. once again, the sun showed
خورشید بار دیگر پدیدار شد.

48. rain and summer sun develop the crops
باران و خورشید تابستان محصولات را به عمل می آورد.

49. running in the sun made her thirsty
دوندگی در آفتاب او را تشنه کرد.

50. place in the sun
جای برجسته یا مورد علاقه،موقعیت خوب

51. an eclipse of the sun presaged death and destruction
خورشید گرفتگی از مرگ و ویرانی پیش آگاهی می داد.

52. he taught that the sun revolves around the earth
او چنین تعلیم می داد که خورشید به دور زمین می گردد.

53. in summer, when the sun roasts the desert
در تابستان هنگامی که خورشید صحرا را مثل تنور می کند

54. reza squints in the sun
رضا در آفتاب اخم می کند.

55. the disc of the sun sank into darkness
قرص خورشید در سیاهی شد

56. the disk of the sun sank in darkness . . .
قرص خورشید در سیاهی شد . . .

57. the glare of the sun
نور خیره کننده خورشید

58. the light of the sun
نور خورشید

59. the moon eclipsed the sun for one minute
ماه جلوی نور خورشید را برای یک دقیقه گرفت.

60. this room faces the sun
این اتاق رو به آفتاب است.

61. to lie in the sun
در آفتاب خوابیدن

62. to travel with the sun
در جهت حرکت خورشید سفر کردن

63. water heated by the sun
آب توسط خورشید گرم شد.

64. make hay while the sun shines
تا تنور داغ است نان را بچسبان،از فرصت استفاده کن

65. a dress discolored in the sun
پیراهنی که در اثر آفتاب رنگ رفته شده است

66. a large cloud covered the sun
ابر بزرگی خورشید را پوشانید.

67. a marsh reeking in the sun
باتلاقی که در آفتاب بخار متصاعد می کرد

68. a mirror reverberating the glaring sun
آینه ای که نور خیره کننده ی خورشید را بازتاب می کرد

69. dewdrops sparkle in the morning sun
قطرات شبنم در زیر آفتاب بامدادی می درخشد.

70. dust had blotted out the sun
غبار خورشید را از نظر پوشانده بود.

مترادف ها

خورشید (اسم)
earth, venus, jupiter, sun, daystar, phoebus, sol, saturn, pluto, uranus

خاور (اسم)
sun, east, orient

افتاب (اسم)
sun, photosphere

خرشید (اسم)
sun

تابیدن (فعل)
glow, radiate, fold, shine, eradiate, twist, coruscate, sun, glint, glitter

در معرض افتاب قرار دادن (فعل)
sun, solarize

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Standford Univercity Network
موضوع: شرکت
این شرکت معظم توسط چهار تن از فارغ التحصیلان دانشگاه استانفورد تأسیس شد.

انگلیسی به انگلیسی

• star at the center of the solar system around which the planets revolve; light and heat given off by the sun; star
expose to the sun's rays; warm or dry in the sunshine; expose oneself to the sun's rays, warm oneself in the sunshine
sun. is a written abbreviation for `sunday'.
the sun is the ball of fire in the sky that the earth goes round, and that gives us heat and light.
you also refer to the light and heat that reach us from the sun as sun.
if you sun yourself, you sit or lie where the sun shines on you.
first day of the week, day before monday

پیشنهاد کاربران

خورشید
مثال: The sun was shining brightly in the sky.
خورشید در آسمان به شدت درخشان بود.
Sun was astonishing and sending very huge suprice sign
"!"
!.
خورشید از کارهای انسان تعجّب کرد!
تاریخ تعجّب از 10jul2023 تا 18jul2023!
sunsun
منابع• https://www.spaceweather.com/
❗️نکته: دوستان دقت کنید که اگر sun را در معنای ( ستاره خورشید ) می خواهید استفاده کنید، همیشه و همه جا باید به صورت the sun یا the Sun بنویسید
تعدادی از واژگان علم نجوم به انگلیسی:
astronomy = علم نجوم
The solar system = منظومه شمسی
the sun = خورشید 🌞
Mercury = عطارد، تیر
Venus = زهره، ناهید
Earth = زمین 🌎
...
[مشاهده متن کامل]

Mars = مریخ، بهرام
Jupiter = مشتری، هرمز
Saturn = زحل، کیوان
Uranus = اورانوس
Neptune = نپتون
space = فضا
galaxy = کهکشان
orbit = مدار
meteorite = شهاب سنگ
comet = ستاره دنباله دار
asteroid = سیارک
asteroid belt = کمربند سیارک ها ( بین مریخ و مشتری )
meteor / shooting star / falling star = شهاب سنگی که در حال سوختن وارد اتمسفر زمین می شود
black hole = سیاه چاله
dark matter = ماده تاریک
gravity = جاذبه
axis = محور
star = ستاره
eclipse = خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی
solar eclipse = خورشید گرفتگی
lunar eclipse = ماه گرفتگی
supernova = سوپرنوا، ابرنواختر
the Big Bang = بیگ بنگ
constellation = صورت فلکی
cosmology = کیهان شناسی
dwarf planet = سیاره کوتوله
light year = سال نوری
terrestrial = زمینی، خاکی
celestial = آسمانی
extraterrestrial = فرازمینی

در معرض خورشید قرار دادن، حمام آفتاب گرفتن
اسم sun به معنای خورشید , آفتاب
معادل فارسی اسم sun خورشید است. sun یا خورشید، ستاره گردی است که زمین به دور آن می چرخد. sun در طول روز می درخشد و به زمین، نور و گرما می بخشد و حیات زمین، به گونه ای که ما می شناسیم در گرو انرژی خورشید است. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. the sun rises in the east and sets in the west ( خورشید در شرق طلوع و در غرب غروب میکند. )
نکته: گاهی اسم sun به آفتاب یا نور خورشید اشاره دارد. مثال:
. i think i got too much sun today ( فکر میکنم امروز زیادی آفتاب گرفتم. )
منبع: سایت بیاموز

sun یعنی خورشید.
Peter always sees the sun rise in the green hills of mountain.
پیتر همیشه طلوع خورشید را در تپه های سبز کوه تماشا می کند.
~~~~~~~~~~~~🌺~~~~~~~~~~
The sun is yellow
...
[مشاهده متن کامل]

خورشید زرد است.
~~~~~~~~~~~🌺~~~~~~~~~~
The sun was white between two clouds
خورشید بین دو ابر سفید بود.

روشن ( از نور آفتاب )
sun
واژه ای آریایی یا ایری یا ایرانوویچی است :
انگلیسی: sun
آلمانی : Sonne
اَوستایی : سون ، این واژه بی وات "ن"در پارسی به جا مانده است :
سو سو زدن = نور و روشنایی از دور
سو چراغ = گونه ای سوگند
To walk in the sun
راه رفتن در زیر افتاب ( زیرنور افتاب )
خورشید
sun
مهر
سان خوانده می شود و به معنی خورشید🌞
the biggest star in the sky that makes the earth light in the daytime.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس