suicidal

/ˌsuːəˈsaɪdl̩//ˌsjuːɪˈsaɪdl̩/

معنی: وابسته یا متمایل به خودکشی
معانی دیگر: متمایل به خودکشی، خودکشی گرا، خودکشی گرایانه، وابسته به خودکشی، انتحاری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: suicidally (adv.)
(1) تعریف: concerning, involving, or resembling suicide.

(2) تعریف: dangerous to one's life, self-interests, prosperity, or the like.

(3) تعریف: inclined toward suicide.

جمله های نمونه

1. a suicidal personality
شخصیت خودکشی گرا

2. He became very depressed and even got suicidal at one point.
[ترجمه گوگل]او بسیار افسرده شد و حتی در یک مقطع خودکشی کرد
[ترجمه ترگمان]خیلی افسرده شد و حتی یک لحظه هم خودکشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I was suicidal and just couldn'tstop crying.
[ترجمه Who] من آماده ی خودکشی بودم و فقط نمیتوانستم گریه نکنم
|
[ترجمه گوگل]من قصد خودکشی داشتم و نمی‌توانستم گریه کنم
[ترجمه ترگمان]من قصد خودکشی داشتم و نمی توانستم گریه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On bad days I even felt suicidal.
[ترجمه گوگل]در روزهای بد حتی احساس خودکشی کردم
[ترجمه ترگمان]در روزه ای بد، حتی احساس خودکشی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was depressed and almost suicidal.
[ترجمه گوگل]افسرده بود و تقریباً قصد خودکشی داشت
[ترجمه ترگمان]او افسرده و تقریبا خودکشی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It would be suicidal for the Prime Minister to call an election at a time when he's so unpopular.
[ترجمه گوگل]اگر نخست وزیر در زمانی که بسیار نامحبوب است، انتخابات برگزار کند، خودکشی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این برای نخست وزیر در نظر خواهد گرفت که در زمانی که این قدر منفور است، انتخابات را اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It would be suicidal to risk going out in this weather.
[ترجمه گوگل]خطر بیرون رفتن در این هوا خودکشی است
[ترجمه ترگمان]خودکشی در این آب و هوا رو به خودکشی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is suicidal pottering away valuable time.
[ترجمه گوگل]این خودکشی سفالگری زمان با ارزش است
[ترجمه ترگمان]این خودکشی زمان ارزشمندی را با خودکشی سپری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her economic policies would prove suicidal for our economy.
[ترجمه گوگل]سیاست های اقتصادی او برای اقتصاد ما خودکشی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سیاست های اقتصادی او خودکشی را برای اقتصاد ما ثابت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They realized it would be suicidal to resist in the face of overwhelming military superiority.
[ترجمه گوگل]آنها متوجه شدند که مقاومت در برابر برتری نظامی عظیم، خودکشی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]آن ها متوجه شدند که مقاومت در برابر برتری شدید نظامی، خودکشی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was suicidal trying to put out that fire.
[ترجمه گوگل]تلاش برای خاموش کردن آن آتش، خودکشی بود
[ترجمه ترگمان]قصد خودکشی داشت که اون آتیش رو خاموش کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Counsellors are used to dealing with suicidal people.
[ترجمه گوگل]مشاوران عادت دارند با افراد خودکشی برخورد کنند
[ترجمه ترگمان]Counsellors برای برخورد با مردم خودکشی به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He grew suicidal, thinking up ways to end it all.
[ترجمه گوگل]او تمایل به خودکشی داشت و به فکر راه‌هایی برای پایان دادن به همه چیز بود
[ترجمه ترگمان]او در فکر خودکشی بود و فکر می کرد که چه راهی برای پایان بخشیدن به همه چیز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He looked depressed, even suicidal.
[ترجمه گوگل]او افسرده به نظر می رسید، حتی در حال خودکشی
[ترجمه ترگمان]او افسرده به نظر می رسید، حتی خودکشی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته یا متمایل به خودکشی (صفت)
suicidal

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to suicide; causing suicide, leading to suicide; extremely dangerous, destructive
people who are suicidal want to kill themselves.
suicidal behaviour is so dangerous that it is likely to result in death.
you can also describe behaviour as suicidal if it likely to destroy something such as your career, wealth, or position.

پیشنهاد کاربران

خودکشی آمیز، خودکشی گرا، خودکشی گرایانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : suicide
صفت ( adjective ) : suicidal
قید ( adverb ) : suicidally
ورس های اول آهنگ
خودکشی

You are a suicidal maniac
تو یه دیوونه ای . . . ( که میخواهد خودش را به کشتن بده! )
متمایل به خودکشی

بپرس