sub

/ˈsəb//sʌb/

معنی: تابع، مادون، جای کسی را گرفتن، جایگزین کردن
معانی دیگر: مخفف: substitute، submarine و subscription، پیشوند:، زیر، تحت، پایین، فرو - [submarine]، جز، کم اهمیت، دون پایه [subhead]، کمتر از [subhuman]، نزدیک به، در مرز [subalpine]، پیشوند خرده، فرع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a submarine.

- The sub aimed its torpedoes at the enemy ship.
[ترجمه محمد] ساب، باس، یابیس صدا، درسیستم صوتی
|
[ترجمه گوگل] زیردریایی اژدرهای خود را به سمت کشتی دشمن نشانه رفت
[ترجمه ترگمان] The torpedoes را به سوی کشتی دشمن نشانه گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a substitute.
مشابه: substitute

- Our English teacher was sick today, so we had a sub.
[ترجمه کامبیز] معلم انگلیسی ما امروز مریض بود برای همین یک نفر جایگزین او شده بود.
|
[ترجمه گوگل] معلم انگلیسی ما امروز مریض بود، بنابراین ما یک فرعی داشتیم
[ترجمه ترگمان] معلم انگلیسی ما امروز مریض بود، واسه همین یه زیردریایی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a submarine sandwich.

(4) تعریف: a subscription.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: subs, subbing, subbed
• : تعریف: (informal) to take the place of another; substitute for another.
مشابه: double, fill in, substitute

- I can sub for your class on Friday, but not on Thursday.
[ترجمه گوگل] من می توانم برای کلاس شما در جمعه ثبت نام کنم، اما نه در پنجشنبه
[ترجمه ترگمان] من می توانم روز جمعه به کلاس شما بروم، اما پنجشنبه هم نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
(1) تعریف: under; below.

- submerge
[ترجمه گوگل] غوطه ور شدن
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: secondary; inferior.

- subplot
[ترجمه گوگل] طرح فرعی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- subheading
[ترجمه گوگل] عنوان فرعی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- subdivision
[ترجمه گوگل] زير مجموعه
[ترجمه ترگمان] زیربخش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: less than; partly.

- subhuman
[ترجمه گوگل] مادون انسانی
[ترجمه ترگمان] حیوانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- subteen
[ترجمه گوگل] زیر نوجوان
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- subconscious
[ترجمه گوگل] ناخودآگاه
[ترجمه ترگمان] ضمیر ناخودآگاهش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in chemistry, basic; small.

- subatomic
[ترجمه گوگل] زیر اتمی
[ترجمه ترگمان] subatomic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The broken windows left us exposed to the sub - zero temperatures.
[ترجمه گوگل]پنجره های شکسته ما را در معرض دمای زیر صفر قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]پنجره های شکسته ما را در معرض دماهای زیر صفر قرار داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I have to sub on her for the new car I want to buy.
[ترجمه گوگل]برای ماشین جدیدی که می‌خواهم بخرم باید او را زیر پا بگذارم
[ترجمه ترگمان] من باید سوار اون ماشین جدید بشم که میخوام بخرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. England brought on a sub in the second half.
[ترجمه گوگل]انگلیس در نیمه دوم یک بازی فرعی به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]انگلستان در نیمه دوم یک sub آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The waste water was piped up from the sub - stations to the central station for cleaning.
[ترجمه گوگل]فاضلاب از ایستگاه های فرعی به ایستگاه مرکزی برای پاکسازی لوله کشی شد
[ترجمه ترگمان]آب زباله از زیر ایستگاه های فرعی به ایستگاه مرکزی برای تمیز کردن، لوله کشی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In Britain, cases which are sub judice cannot be publicly discussed in the media.
[ترجمه گوگل]در بریتانیا، پرونده‌هایی که حکم فرعی دارند را نمی‌توان به طور علنی در رسانه‌ها مورد بحث قرار داد
[ترجمه ترگمان]در بریتانیا، مواردی که فرعی هستند را نمی توان در رسانه ها به طور عمومی مورد بحث قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Forms have gone out to all our sub - offices .
[ترجمه زباری] فرم ها به تمام زیرشاخه های ما فرستاده شده اند.
|
[ترجمه حسین کتابدار] فرم ها برای تمام دوایر زیر مجموعه ارسال شده اند.
|
[ترجمه گوگل]فرم ها به تمام دفاتر فرعی ما ارسال شده است
[ترجمه ترگمان] تو کل دفتر ما رو هم تسخیر کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Have you paid your tennis-club sub yet?
[ترجمه گوگل]آیا هنوز پول زیربنای باشگاه تنیس خود را پرداخت کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]با زیردریایی تنیس ت پول دادی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had to sub for the referee, who was sick.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم برای داور که بیمار بود، ساب بزنم
[ترجمه ترگمان]، من باید دنبال داور باشم که مریض بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You would be directly over a sub gravel filter is not recommended.
[ترجمه گوگل]شما می توانید به طور مستقیم بیش از یک فیلتر زیر شن توصیه نمی شود
[ترجمه ترگمان]شما مستقیما از یک فیلتر sub عبور خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We all imagine some invisible sub stance seeping away at death.
[ترجمه گوگل]همه ما تصور می کنیم که یک ماده نامرئی در هنگام مرگ از بین می رود
[ترجمه ترگمان]همه ما تصور می کنیم که برخی از sub نامرئی در حال نفوذ به سوی مرگ هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was hot money - nicked from a sub post office in Southend three weeks ago.
[ترجمه گوگل]این پول داغ بود - سه هفته پیش از یک اداره پست فرعی در ساوتند دریافت شد
[ترجمه ترگمان]این پول از یک اداره فرعی در Southend سه هفته پیش به سرقت رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vinnies home debut, came on as sub to huge cheers.
[ترجمه گوگل]Vinnies اولین بار در خانه، به عنوان زیر به تشویق بزرگ آمد
[ترجمه ترگمان]اولین کار خانگی او به عنوان زیر تشویق جمعیت انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But he'd rather be an Ibrox sub than a top team star with any side south of the border.
[ترجمه گوگل]اما او ترجیح می دهد یک زیرمجموعه ایبروکس باشد تا یک ستاره برتر تیم با هر طرف جنوب مرز
[ترجمه ترگمان]اما او ترجیح می دهد که به جای یک ستاره تیم برتر، در کنار هر دو طرف مرز، عضو تیم \"Ibrox\" باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Instead, Wait sneaked off the sub and went back to his quarters and changed into a uniform.
[ترجمه گوگل]در عوض، ویت یواشکی از زیردریایی خارج شد و به محل اقامت خود برگشت و لباس فرم کرد
[ترجمه ترگمان]به جای آن، دزدکی از زیر زیردریایی بیرون رفت و به اتاقش برگشت و به یک یونیفرم مبدل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تابع (اسم)
submission, accessory, subsidiary, subordinate, function, citizen, sub, follower, suffragan, apanage, appanage, subaltern, sequela, servitor, subdominant

مادون (اسم)
subordinate, sub, puisne, subaltern

جای کسی را گرفتن (فعل)
sub, bestead, bested

جایگزین کردن (فعل)
sub, replace

کلمات اختصاری

عبارت کامل: Student Union Building
موضوع: مکان و موقعیت
ساختمان دانشجویی اتحادیه

تخصصی

[ریاضیات] زیر، فرعی، پیشوندی به معنی تحت، زیر، کوچک

انگلیسی به انگلیسی

• (informal) substitute; submarine; subordinate; sublieutenant
replace, act as a substitute for, take the place of
under, beneath, below
under, beneath, below; secondary, subordinate; indicating that an ingredient in a compound is present in only a small proportion (chemistry)
a sub is a fixed amount of money that you pay regularly in order to belong to a club or society:an informal word.
a sub is also the same as a submarine:an informal word.
sub- combines with nouns to form other nouns. nouns formed in this way refer to things which are part of a larger thing.
sub- is also used to form words that refer to or describe things that are beneath or lower down than something else. for example, a `subterranean' river flows underground.
sub- is also used to form nouns and adjectives that refer to or describe people or things as inferior, smaller, or less powerful than someone or something else. for example, if a plane flies at a `subsonic' speed, it does not travel as fast as the speed of sound.

پیشنهاد کاربران

sub - micron : زیر میکرون
sub - nanometer : زیر نانومتر
زیر دریایی
اندیس [ریاضی] یا پایین نویس
در مقابل توان یا بالانویس
1 -
A short for submarine sandwich: a long, thin loaf of bread filled with meat or cheese, and often lettuce,
tomatoes, etc.
مخفف برای ساندویچ دراز: یک نان بلند و نازک پر از گوشت یا پنیر و اغلب کاهو، گوجه فرنگی و غیره.
...
[مشاهده متن کامل]

a meatball sub
2 -
Short for submarine: a ship that can travel underwater
مخفف زیردریایی
a nuclear sub
Compare
U - boat

subsub
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/sub
معلم جایگزین
short for substitute teacher: a teacher who replaces teachers who are absent from work:
sub / sur / sus
از نظر ریشه شناسی به معنای زیر هست.
مثال:
Sub aqua
Sub judice
Sub rosa
Subculture
Submarine
Submerge
Submission
Submit
Subordinate
Subscribe
Subtitle
Subside
Substructure
Subterranean
subsequent
بسته به واژه میتونه معانی متفاوت داشته باشه:
مثال ؛
Subclavian: زیر ترقوه ای، تحت ترقوه ای
Subterminal : نزدیک به انتها
Subtropical : نیمه گرمسیری
پس میشه معانی : �زیر، تحت، نیمه، نزدیک به� رو براش لحاظ کرد
sub
به نِگَر می رِسَد با واژه یِ " سُف" که دَر زَبانِ اَرَبی به چِهرِ سُفلی / سُفلا = پایین ، زیر ، تَه ، اَسفَلُ السافِلین = که به پایین تَرین اِشکوب ( طَبَقه ) دَر دوزَخ گُفته می شَوَد پِیوَند داشته باشَد که بایَست پَژوهیده گَردَد که ریشه یِ ایرانی - اوروپایی دارَد یا سامی - حامی. اَگر آگاشت ( ثابِت ) شَوَد که اَسل پارسی دارَد می تَوان به شِکلِ " سُف " اَز آن بَهره گِرِفت.
...
[مشاهده متن کامل]

برای غذا به معنی ته بندی
قسمتی از کل بزرگتر

مادون
تابع
طرفدار، فالوور!!!
طرفدار، تابع
مادون . زیرین . تحتانی . تبعه . زیرمجموعه . یکی از انشعابات جریان اصلی . محدوده ی احاطه شده.
sub - linear: تقریباً خطی ( نزدیک به خطی )
زیرجمع کل
واسه لقب

فرو ، فرودست ، زیردست ، پایین دست
کنار ، کناری ، کناردست
زیرشاخه ، شاخه فرعی
فرعی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس