stunt

/ˈstənt//stʌnt/

معنی: زور، شاهکار، شیرین کاری، از رشد بازماندن، کوتاه نگاه داشتن، شیرین کاری کردن، سو زاندن
معانی دیگر: جلو رشد (چیزی) را گرفتن، کوچک یا کوتوله نگهداشتن، از رشد بازداشتن، جلو پیشرفت (چیزی را) گرفتن، جلوگیری از رشد یا پیشرفت، هر چیز رشد نکرده، کوتوله، کم رشد، درخت مردنی، هنرنمایی، کار نمایشی، ترفند، حیله، کلک، هنرنمایی کردن، کار نمایشی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stunts, stunting, stunted
• : تعریف: to arrest or slow the growth or development of.
مترادف: dwarf, restrain
متضاد: cultivate
مشابه: arrest, check, curb, curtail, hamper, hinder, impede, limit, nip, retard, slow, stifle, stop

- The prolonged cold weather stunted the plants.
[ترجمه مریم] آب و هوای سرد طولانی جلوی رشد گیاهان را گرفت.
|
[ترجمه گوگل] هوای سرد طولانی مدت باعث رشد گیاهان شد
[ترجمه ترگمان] هوا سرد و طولانی گیاهان را از هم باز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a slowing of growth or development.

(2) تعریف: any of certain plant diseases that cause stunting.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a feat of skill, dexterity, strength, bravery, or the like, often performed in public.
مترادف: exploit, feat, tour de force, trick

- The acrobats performed some amazing stunts.
[ترجمه گوگل] آکروبات ها چند شیرین کاری شگفت انگیز انجام دادند
[ترجمه ترگمان] The بعضی از تفریحات شگفت انگیز را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: anything done purely to attract attention or public notice.
مشابه: hoax, prank

- The announcement of their engagement was just a publicity stunt.
[ترجمه گوگل] اعلام نامزدی آنها فقط یک ترفند تبلیغاتی بود
[ترجمه ترگمان] خبر نامزدی آن ها فقط یک نمایش تبلیغاتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) an act of mischief or risky misconduct.
مترادف: prank, trick

- If I ever catch you pulling another stunt like that, you'll be in big trouble.
[ترجمه گوگل] اگر من تو را در حال کشیدن شیرین کاری دیگری مثل آن گیر بیاورم، به دردسر بزرگی خواهی افتاد
[ترجمه ترگمان] اگه یه بار دیگه اون شیرین کاری دیگه رو انجام بدی، تو دردسر بزرگی می افتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Stealing the school mascot was quite a stunt!
[ترجمه گوگل] دزدیدن طلسم مدرسه کاملاً یک شیرین کاری بود!
[ترجمه ترگمان] دزدیدن خوش یمن مدرسه کاملا شیرین کاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: stunts, stunting, stunted
• : تعریف: to perform or execute a stunt or stunts.

جمله های نمونه

1. publicity stunt
ترفند برای جلب شهرت

2. She arranged a publicity stunt to make the public aware of the product.
[ترجمه گوگل]او یک شیرین کاری تبلیغاتی ترتیب داد تا مردم را از محصول آگاه کند
[ترجمه ترگمان]او یک شاهکار تبلیغاتی ترتیب داد تا مردم را از محصول مطلع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The stunt brought shocked gasps from the audience.
[ترجمه گوگل]این شیرین کاری با نفس های شوکه کننده تماشاگران همراه شد
[ترجمه ترگمان]این شیرین کاری باعث تعجب حضار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Lack of water will stunt the plant's growth.
[ترجمه گوگل]کمبود آب باعث توقف رشد گیاه می شود
[ترجمه ترگمان]کمبود آب، رشد گیاه را کاهش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her latest stunt is riding a motor cycle through a ring of flames.
[ترجمه گوگل]آخرین شیرین کاری او سوار شدن بر یک موتور سیکلت از میان حلقه ای از شعله های آتش است
[ترجمه ترگمان]آخرین شیرین کاری او در حال چرخش موتور در میان حلقه ای از شعله های آتش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lack of the right food may stunt growth.
[ترجمه گوگل]کمبود غذای مناسب ممکن است رشد را متوقف کند
[ترجمه ترگمان]فقدان غذای درست می تواند رشد را محدود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What did you want to pull a stupid stunt like that for?
[ترجمه گوگل]برای چی میخواستی همچین شیرین کاری احمقانه ای بکشی؟
[ترجمه ترگمان]واسه چی میخوای یه همچین شیرین کاری احمقانه انجام بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their marriage was just a cheap publicity stunt.
[ترجمه گوگل]ازدواج آنها فقط یک ترفند تبلیغاتی ارزان بود
[ترجمه ترگمان]ازدواج آن ها فقط یک شیرین کاری ارزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. John wants to fly his new stunt kite.
[ترجمه Maedeh] جان ( اسم ) میخواهد تا بادبادک خودش رو به پروز در بیاره ( کنایه از شیرین کاری کردن )
|
[ترجمه گوگل]جان می خواهد بادبادک بدلکاری جدیدش را به پرواز درآورد
[ترجمه ترگمان]جان \"می خواد کایت جدیدش رو ببره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was killed when a film stunt went wrong.
[ترجمه گوگل]او زمانی کشته شد که یک بدلکاری فیلم اشتباه شد
[ترجمه ترگمان]اون کشته شد وقتی که یه نمایش فیلم اشتباه پیش رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was all a publicity stunt.
[ترجمه گوگل]همه اینها یک ترفند تبلیغاتی بود
[ترجمه ترگمان] همش یه شیرین کاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't you ever pull a stunt like that again!
[ترجمه گوگل]دیگر هرگز چنین شیرین کاری را انجام نده!
[ترجمه ترگمان]دیگه هیچوقت همچین شیرین کاری انجام نمیدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Everyone saw the stunt you pulled on me.
[ترجمه گوگل]همه شیرین کاری را که روی من کشیدی دیدند
[ترجمه ترگمان] همه اون شیرین کاری که با من کردی رو دیدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Next time you pull a stunt like that don't expect me to get you out of trouble.
[ترجمه گوگل]دفعه بعد که چنین شیرین کاری انجام می دهید، انتظار نداشته باشید که شما را از دردسر خلاص کنم
[ترجمه ترگمان]دفعه بعد که تو یه همچین کاری رو انجام میدی انتظار نداشته باش که من تو رو از دردسر دور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They jumped off London Bridge as a publicity stunt.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان یک شیرین کاری تبلیغاتی از پل لندن پریدند
[ترجمه ترگمان]آن ها از پل لندن به عنوان یک نمایش تبلیغاتی از پل لندن پیاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زور (اسم)
strength, might, energy, force, violence, power, vivacity, hustle, zing, strain, vigor, pressure, thrust, push, dint, tuck, zip, vim, stunt, vis

شاهکار (اسم)
performance, feat, exploit, master stroke, masterwork, masterpiece, stunt

شیرین کاری (اسم)
jig, gag, stunt

از رشد باز ماندن (فعل)
stunt

کوتاه نگاه داشتن (فعل)
stunt

شیرین کاری کردن (فعل)
stunt

سوزاندن (فعل)
cinder, bite, burn, cauterize, corrode, cremate, scorch, inflame, incinerate, sear, stunt

انگلیسی به انگلیسی

• daring feat, exploit, act requiring great strength or skill; something that is done to attract attention
perform a stunt; impede the growth or development of, dwarf, retard
a stunt is something that someone does to get publicity.
a stunt is also a dangerous and exciting action that someone does in a film.
to stunt the growth or development of something means to prevent it from growing or developing as it should.
see also stunted.

پیشنهاد کاربران

لوس بازی، مسخره بازی، انجام عملی برای جلب توجه
A something that no one can do easily
1 -
something that is done to get attention for the person or people responsible for it
شیرین کاری، خودنمایی
This was not just some publicity stunt
2 -
A stunt is an unusual, difficult, dramatic physical feat that may require a special skill, performed for artistic purposes usually for a public audience, as on television or in theaters or cinema
...
[مشاهده متن کامل]

بدل کاری به کارهای شگفت انگیز و سخت بدنی که برای انجام آن نیاز به تمرین و مهارت زیاد بدنی و روانی می باشد. کارهای نمایشی بیشتر برای انجام هنری بی همتا در رسانه های چون سینما، تلویزیون، تئاتر انجام می شود. این کارها در فیلم های اکشن نمود بیشتری دارند.
Tom Cruise has performed his own stunts for Mission Impossible 2, defying warnings from professionals

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/stunt• https://en.wikipedia.org/wiki/Stunt
بدلکاری
در صنعت سینما به معنای بدلکار هست
بدلکاری ؛ کار نمایشی ؛ جلوی رشد چیزی را گرفتن
# a film with plenty of spectacular stunts
# The actor performed all the stunts himself
# The acrobats performed some amazing stunts
# Drought has stunted this year's crop
...
[مشاهده متن کامل]

# Lack of food had stunted his growth
[Stuntman = بدلکار]

بدلکاری کردن
شیرین کاری کردن
بلدکار
Mikey was pulling his usual 💥stunt💥 of feeding most of his lunch to the cat
مایکی داشت جلو رشد معمول خودش رو می گرفت با دادن بیشتر غذاش به اون گربه
Nerves of steel: the making of one of James Bond's most iconic 💥stunt💥 scenes
. . . صحنه های هنرنمایی درخشان و بیاد ماندنی
کار خارق العاده
عبارت “ pull a stunt” یعنی انجام کاری که خطرناک و ریسکی هست.
Next time you pull a stunt like that don’t expect me to get you out of trouble.
دفعه بعد اگه خواستی همچین کار خطرناکی بکنی دیگه از من انتظار کمک نداشته باش ( انتظار نداشته باش از دردسر نجاتت بدم )
گل کاشتن ( به طعنه )
مثال:
You Pulled a Stunt: گل کاشتی ( گند زدی )
نمایشی انجام دادن
دو معنی به عنوان اسم و یک معنی به عنوان فعل
1 - بدلکاری 2 - کارنمایشی 3 - جلوی رشد یا پیشرفت کسی یا چیزی را گرفتن

بدلکاری
بدلکاری کردن
( سینما ) : بدلکار، بدل
بدلکار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس