stumbling block

/ˈstəmbl̩ɪŋblɑːk//ˈstʌmbl̩ɪŋblɒk/

معنی: مانع، سنگ لغزش، موجب لغزش، سبب سقوط
معانی دیگر: پاگیر، رادع، مشکل سرراه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an obstacle, hindrance, or difficulty in the way of obtaining progress, belief, or understanding.
مشابه: barrier, hindrance

جمله های نمونه

1. Perhaps the major stumbling block to reunification is the military presence in South Korea.
[ترجمه گوگل]شاید مانع اصلی اتحاد مجدد، حضور نظامی در کره جنوبی باشد
[ترجمه ترگمان]شاید بزرگ ترین مانع برای اتحاد مجدد حضور نظامی در کره جنوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The main stumbling block to starting new research is that we lack qualified people.
[ترجمه گوگل]مانع اصلی برای شروع تحقیقات جدید این است که ما فاقد افراد واجد شرایط هستیم
[ترجمه ترگمان]مشکل اصلی شروع تحقیقات جدید این است که ما افراد واجد شرایط را کم داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The question of disarmament proved a major stumbling block to agreement.
[ترجمه گوگل]مسئله خلع سلاح یک مانع بزرگ برای توافق بود
[ترجمه ترگمان]مساله خلع سلاح یک مانع بزرگ برای رسیدن به توافق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. One stumbling block can be the kind of computer you own.
[ترجمه گوگل]یکی از موانع می تواند نوع کامپیوتر شما باشد
[ترجمه ترگمان]فقط یه بلوک تلوتلو میخوره میتونه یه نوع کامپیوتر باشه که تو داری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is still foolishness and a stumbling block.
[ترجمه Shirinbahari] هنوز هم مسئله ای احمقانه و مشکلی است که مانع می شود.
|
[ترجمه گوگل]هنوز هم حماقت و مانع است
[ترجمه ترگمان]هنوز احمقانه است و یک مانع سکندری خوران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Defence cuts could also be a stumbling block.
[ترجمه گوگل]کاهش دفاعی نیز می تواند یک مانع باشد
[ترجمه ترگمان]بریدگی ها همچنین می توانند یک بلوک لغزش باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is the major stumbling block to experimental realisation of the Lorenz system in lasers.
[ترجمه گوگل]این بزرگترین مانع برای تحقق آزمایشی سیستم لورنز در لیزر است
[ترجمه ترگمان]این یک مانع بزرگ برای تحقق آزمایش سیستم لورنز در لیزر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The stumbling block is a case challenging the constitutionality of the new law.
[ترجمه گوگل]سنگ مانع موردی است که قانون اساسی قانون جدید را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]بلوک لغزان یک مساله است که مشروطیت قانون جدید را به چالش می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To do so would constitute a stumbling block to the reconversion of Protestants who favored the new astronomy.
[ترجمه گوگل]انجام این کار می تواند مانعی برای بازگشت مجدد پروتستان هایی باشد که طرفدار نجوم جدید بودند
[ترجمه ترگمان]انجام این کار مانعی بر سر راه the پروتستان بود که به ستاره شناسی جدید علاقه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Combining motherhood and her career proved no stumbling block for the indomitable Marian.
[ترجمه گوگل]ترکیب مادری و حرفه او هیچ مانعی برای ماریان رام نشدنی نداشت
[ترجمه ترگمان]او با ترکیب کردن مادر بودن و شغلش مانعی بر سر راه رفتن به سوی ماریان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We appreciate what a stumbling block this can be and will lend you 100% as a first time buyer.
[ترجمه گوگل]ما قدردانی می کنیم که این چه مانعی می تواند باشد و به عنوان اولین خریدار 100٪ به شما وام می دهد
[ترجمه ترگمان]ما از این که یک بلوک لغزان چگونه می تواند باشد قدردانی می کنیم و به شما ۱۰۰ % به عنوان اولین خریدار زمان وام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The desire to be right is a stumbling block in a way.
[ترجمه گوگل]میل به درست بودن به نوعی یک مانع است
[ترجمه ترگمان]میل به راست بودن یک مانع لغزش در یک راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A potential stumbling block is the 27-year-old's whopping weekly wage of over ?200, 000, meaning a dream return to Argentina is highly unlikely.
[ترجمه گوگل]یک مانع احتمالی، دستمزد هفتگی این بازیکن 27 ساله است که بیش از 200000 پوند است، یعنی بازگشت رویایی به آرژانتین بسیار بعید است
[ترجمه ترگمان]یک مانع بالقوه بالقوه، دست مزد هفتگی ۲۷ ساله بیش از ۲۷ سال است؟ به این معنا که بازگشت رویایی به آرژانتین بسیار بعید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Access to credit is also a stumbling block for many poor citizens.
[ترجمه گوگل]دسترسی به اعتبار همچنین مانعی برای بسیاری از شهروندان فقیر است
[ترجمه ترگمان]دسترسی به اعتبار نیز یک مانع برای بسیاری از شهروندان فقیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A: Jack is a stumbling block to our plan.
[ترجمه گوگل]ج: جک مانعی برای طرح ماست
[ترجمه ترگمان] جک \"یه بلوک لنگان میره سراغ نقشه ما\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع (اسم)
stay, bar, hitch, let, shackle, fetter, dyke, dike, balk, hindrance, obstacle, barrier, impediment, hurdle, embargo, barricade, bamboo curtain, hedge, handicap, curtain, blockage, setback, drawback, snag, massif, crimp, lock, encumbrance, hindering, holdback, stumbling block

سنگ لغزش (اسم)
stumbling block

موجب لغزش (اسم)
stumbling block

سبب سقوط (اسم)
stumbling block

انگلیسی به انگلیسی

• obstacle, barrier, snag
a stumbling block is a problem which stops you from achieving something.

پیشنهاد کاربران

Come up against a stumbling block
به مانع خوردن
سد راه شدن ( برای بدست آوردن چیزی )
I've been coming up against a stumbling block all my life.
تمام زندگیم به مانع برخورده ام ( برای بدست آوردن چیزی )
Stumbling Block
✔️ An obstacle, physical or abstract
Noun
✔️ an obstacle to progress
✔️ an impediment to belief or understanding : PERPLEXITY
Noun
✔️ something that prevents action or agreement
...
[مشاهده متن کامل]

👈🏿 Lack of willingness to compromise on both sides is the main/major stumbling block to reaching a settlement
✔️ a difficulty that prevents progress, understanding, or agreement
👈🏿 Several major stumbling blocks must be resolved
اصطلاح، با معادل فارسی:
⚡مانع
❇️PROVERB
❇️SAYING
❇️IDIOM

مانع، سد،
Hindrance
Snag
Hiccup
Impediment
Obstacle
Barrier
سرعت گیر
مانع
سد راه
شرایطی که منجر به مشکل یا تردید می شود
the country's water shortage was a stumbling block to investors

بپرس