stultify

/ˈstəltəˌfaɪ//ˈstʌltɪfaɪ/

معنی: خرفت کردن، خنثی کردن، احمق کردن، احمق ساختن
معانی دیگر: احمقانه جلوه دادن، پوچ نشان دادن، بی مایه جلوه دادن، از دل و دماغ انداختن، خسته کردن، ملول کردن، کسل کردن، بیهوده جلوه دادن، بی ارزش جلوه دادن، عبث نمایاندن، ملال انگیز کردن، خسته کننده، جلوه دادن، بی روح کردن، خرف کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: stultifies, stultifying, stultified
مشتقات: stultification (n.)
• : تعریف: to render worthless or useless; cripple or nullify.

- Some say that television stultifies the mind.
[ترجمه گوگل] برخی می گویند تلویزیون ذهن را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان] برخی می گویند که تلویزیون ذهن را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. he tried to stultify his opponent's conclusions
او کوشید نتیجه گیری های حریف خود را بی مایه جلوه بدهد.

2. These countries are trying to shake off the stultifying effects of several decades of state control.
[ترجمه گوگل]این کشورها در تلاش هستند تا اثرات خنثی کننده چندین دهه کنترل دولتی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]این کشورها تلاش می کنند تا اثرات مخرب چندین دهه کنترل دولت را کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't be convulsed with laughter, which stultifies you.
[ترجمه گوگل]از خنده که شما را خفه می کند تشنج نکنید
[ترجمه ترگمان]از خنده روده بر نشوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mr. Taylor's present behaviour stultifies his previous efforts.
[ترجمه گوگل]رفتار فعلی آقای تیلور تلاش های قبلی او را خنثی می کند
[ترجمه ترگمان]رفتار فعلی اقای تیلور تلاش های قبلی او را توجیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She felt the repetitive exercises stultified her musical technique so she stopped doing them.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که تمرینات تکراری تکنیک موسیقی او را تقویت می کند، بنابراین از انجام آنها دست کشید
[ترجمه ترگمان]او احساس می کرد که تمرین های مکرر تکنیک موسیقی او را به حال خود رها می کند تا از انجام دادن آن ها جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your efforts would be stultified by one word of mine.
[ترجمه گوگل]تلاش شما با یک کلمه من خدشه دار می شود
[ترجمه ترگمان]تمام تلاش شما به یک کلمه از من ساخته خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A rigid routine can be stultifying and boring.
[ترجمه گوگل]یک روال سفت و سخت می تواند تسخیرکننده و خسته کننده باشد
[ترجمه ترگمان]یک روتین سخت می تواند خسته کننده و خسته کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This attitude stultifies scientific progress.
[ترجمه گوگل]این نگرش باعث توقف پیشرفت علمی می شود
[ترجمه ترگمان]این نگرش به پیشرفت علمی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My memories are full of anecdotes and trivia, not stultified by rigid dogma.
[ترجمه گوگل]خاطرات من مملو از حکایات و چیزهای بی اهمیت است که با تعصبات سفت و سخت تسخیر نشده است
[ترجمه ترگمان]خاطرات من پر از قصه و چیزهای بی اهمیت است، که به وسیله اصول سفت و سخت آلوده نشده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Private enterprise and initiative would replace the stultifying effect of joint responsibility and periodic redistribution of land.
[ترجمه گوگل]شرکت خصوصی و ابتکار جایگزین اثر تسخیرکننده مسئولیت مشترک و توزیع مجدد دوره ای زمین خواهد شد
[ترجمه ترگمان]فعالیت و ابتکار خصوصی جایگزین کننده تاثیر stultifying مسئولیت مشترک و توزیع دوره ای زمین خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A stultifying inversion has snuffed out some of the most ambitious air-quality bills in the Legislature this year.
[ترجمه گوگل]یک وارونگی تسخیرکننده برخی از بلندپروازانه‌ترین لوایح کیفیت هوا در قانون‌گذاری امسال را از بین برده است
[ترجمه ترگمان]وارونگی غیرمتجانس برخی از بلندپروازانه ترین لوایح در مورد کیفیت هوا در مجلس قانون گذاری را در سال جاری از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A hierarchy is seen as stultifying, rigid and caste-like.
[ترجمه گوگل]سلسله مراتب به‌عنوان تسخیرکننده، سفت و سخت و کاست مانند دیده می‌شود
[ترجمه ترگمان]یک سلسله مراتب به عنوان stultifying، سفت و سخت و caste دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To feel guilty as an adult is to stultify our own freedom.
[ترجمه گوگل]احساس گناه در بزرگسالی به معنای تضعیف آزادی خودمان است
[ترجمه ترگمان]احساس گناه به عنوان یک بزرگ سال این است که آزادی خود را حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Nobody is legally allowed to stultify himself.
[ترجمه گوگل]هیچ کس قانوناً اجازه ندارد خود را تحقیر کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس به طور قانونی حق ندارد خود را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرفت کردن (فعل)
addle, fool, stultify, stupefy

خنثی کردن (فعل)
negative, annul, nullify, cancel, undo, stultify, neuter, thwart, neutralize, negate, frustrate, counteract, foil, offset, counterbalance, countervail, discomfit

احمق کردن (فعل)
stultify, sot

احمق ساختن (فعل)
stultify

انگلیسی به انگلیسی

• mock, deride, degrade; render useless; prove to be insane (law)
if something stultifies you, it is so boring that it dulls your mind or destroys your interest; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : stultify
✅️ اسم ( noun ) : stultification
✅️ صفت ( adjective ) : stultifying
✅️ قید ( adverb ) : stultifyingly
کسل کننده،
When something stultifies you, it drains you of your energy, enthusiasm, or pleasure.
The long graduation speech on this hot, humid day stultified audience.
They found the royal life stultifying.
پوچ، مسخره، بی ثمر یا بی فایده ، مضحک یا احمقانه جلوه دادن

بپرس