strictness


معنی: سخت گیری در سیاست
معانی دیگر: سختی، سخت گیری، دقت

جمله های نمونه

1. The strictness of the rules, even when liberally interpreted, has the effect of restricting innovation.
[ترجمه گوگل]سخت‌گیری قوانین، حتی زمانی که آزادانه تفسیر شوند، تأثیری بر محدود کردن نوآوری دارد
[ترجمه ترگمان]سختگیری قوانین، حتی زمانی که سخاوتمندانه تفسیر می شود، تاثیر محدود کردن نوآوری را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was, for some, an excitement in the strictness of rules, to so much being forbidden.
[ترجمه گوگل]برای برخی، سختگیری قوانین هیجانی وجود داشت، زیرا این همه ممنوعیت وجود داشت
[ترجمه ترگمان]برای برخی از آنان هیجان زیادی وجود داشت که به این حد ممنوع بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Glare was to be observed in greater strictness and in absolute poverty.
[ترجمه گوگل]تابش خیره کننده باید با سختگیری بیشتر و در فقر مطلق مشاهده می شد
[ترجمه ترگمان]Glare باید در سختگیری بیشتری و در فقر مطلق مشاهده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Comparatively, the mother's"punishment and strictness", "emotional warmth"and the father's"overprotection"have more important influence on children's mental health than the other dimensions.
[ترجمه گوگل]در مقایسه، «تنبیه و سختگیری» مادر، «گرمی عاطفی» و «حمایت بیش از حد پدر» بیش از ابعاد دیگر بر سلامت روان فرزندان تأثیر دارد
[ترجمه ترگمان]در مقایسه، تنبیه و سختگیری مادر \"،\" گرمی عاطفی \"و\" overprotection \" پدر تاثیر مهمی بر سلامت روانی کودکان نسبت به ابعاد دیگر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Parents vary greatly in their degree of strictness and indulgence towards their children.
[ترجمه گوگل]والدین در درجه سختگیری و زیاده روی نسبت به فرزندانشان بسیار متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]والدین در میزان سختگیری و indulgence نسبت به فرزندان خود تفاوت زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teacher's strictness put the boys in awe of him.
[ترجمه گوگل]سختگیری معلم پسرها را در هیبت او انداخت
[ترجمه ترگمان]سختگیری استاد نسبت به او باعث می شد که بچه ها از او وحشت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company have a formality management system and strictness organization.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای سیستم مدیریت رسمی و سازماندهی سختگیری است
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک سیستم مدیریت رسمی و یک سازمان تندرو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He brought up his daughter in great strictness.
[ترجمه گوگل]او دخترش را با سختگیری بزرگ تربیت کرد
[ترجمه ترگمان]دخترش با سختگیری فراوان دخترش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The quality evaluation included the validity of data, strictness and continuity of the logistic demonstration.
[ترجمه گوگل]ارزیابی کیفیت شامل اعتبار داده‌ها، سخت‌گیری و تداوم نمایش لجستیک بود
[ترجمه ترگمان]ارزیابی کیفیت شامل اعتبار داده ها، سختگیری و تداوم نمایش لجیستیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The teacher is noted for her strictness.
[ترجمه گوگل]معلم به دلیل سختگیری اش مورد توجه است
[ترجمه ترگمان]معلم به خاطر سختگیری او مورد توجه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. So you can feel both entertainment and strictness in their concert.
[ترجمه گوگل]بنابراین می توانید در کنسرت آنها هم سرگرمی و هم سخت گیری را احساس کنید
[ترجمه ترگمان]بنابراین می توانید هر دو لذت و سرگرمی را در کنسرت خود حس کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Maybe their strictness and dismerits are a result of their new arrival.
[ترجمه گوگل]شاید سختگیری و بی ارزشی آنها ناشی از تازه آمدن آنها باشد
[ترجمه ترگمان]شاید strictness و dismerits ناشی از ورود تازه آن هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was an obvious reaction to the Orthodox strictness of her home.
[ترجمه گوگل]این یک واکنش آشکار به سختگیری ارتدوکس در خانه او بود
[ترجمه ترگمان]این یک واکنش آشکار نسبت به سختگیری کلیسا در خانه اش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have patience. carefulness. strictness and strong responsibity.
[ترجمه گوگل]دارای صبر دقت سختگیری و مسئولیت پذیری قوی
[ترجمه ترگمان]صبر داشته باش صرفه جویی سختگیری و responsibity قوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخت گیری در سیاست (اسم)
intransigence, strictness

انگلیسی به انگلیسی

• severity, harshness; conformity to rules; sternness

پیشنهاد کاربران

متعهد به چهارچوب، سختگیری
متعصبانه
خشونت، سادگی، سختی

بپرس